سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کلام اول سلام

بخش های وبلاگ

مطالب خواندنی

.:: کپی برداری از مطالب این سایت تنها با ذکر نام و لینک منبع مجاز می باشد ::. 

اعمال مشترکه

» از حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) روایت شده است که: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد

» و همچنین فرمود که: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر است. هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد

» ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید.

» روایت است کسى که در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید: "أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ" و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند کند و بگوید: "اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى وَ تُبْ عَلَىَّ" اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضى باشد و به برکت ماه رجب، آتش او را مس نکند .

» در کل این ماه هزار مرتبه ذکر: أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ " گفته شود؛

» فضیلت بسیاری براى خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود.

» بعد از هر نماز دعای زیر را بخواند
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یا مَنْ یُعْطِى الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ یا مَنْ یُعْطى مَنْ سَئَلَهُ یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَةِ وَاصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَةِ فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ وَ زِِدْنى مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ یا ذَاالنَّعْماَّءِ وَالْجُودِ یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتى عَلَى النّار

 

دعای ماه رجب (یا من ارجوه لکل شئ) - سایز بزرگ و آماده چاپ

دریافت سایز آماده چاپ حجم 111 کیلو بایت
  + فایل صوتی هم خوانی دعا

اعمال اختصاصی

» شب اول  1- غسل    2- زیارت امام حسین علیه السلام
» روز اول    1-روزه    2-غسل    3-زیارت سید الشهدا
» شب 13    دو رکعت نماز، در هر رکعت بعد از حمد سوره های یس، ملک، توحید
» روز13      1-  روزه 2- اعتکاف تا پانزدهم ماه رجب در یکی از مساجد جامع
» شب14     دو نماز 2رکعتی نماز مانند نماز شب سیزدهم
» شب 15    1-غسل  2- زیارت امام حسین علیه السلام 3-دو رکعت نماز مانند شب سیزدهم
» روز 15     1-غسل  2- زیارت امام حسین علیه السلام  3-اعمال ام داود
» روز 25     شهادت امام موسی بن جعفر (علیه السلام)
» شب 27    شب بعثت    زیارت امیر المومنین
»روز 27       روز بعثت    غسل و اعمال سفارش شده در مفاتیح
» روز آخر     1-غسل 2-روزه سفارش شده است

مرتبط: اعمال ماه شعبان



 

موج وبلاگی جانم فدای امام علی النقی علیه السلامجمعه هفته آینده (5 خرداد 1391) شهادت امام علی النقی هادی علیه السلام است ...
با توجه به توهین های یک شخص کم مقدار به این امام عزیز چقدر خوبه که موج وبلاگی برای عرض ارادت به آستان ایشان به راه بیاندازیم.
هر کس هر مقدار که می تواند و با هر وسیله ای که برایش مقدور است ارادت خود را به حضرت ایشان ابراز کند.

موج وبلاگی جانم فدای امام علی النقی (علیه اسلام) دست تک تک ارادت مندان آستان اهل بیت را به گرمی می فشارد.

ما وبلاگ نویسان ارزشی ثابت خواهیم کرد که عاشقان اهل بیت آنقدر زیاد هستند که بی مقدار هایی چون شاهین نجفی نمی توانند در میان آنها قد علم کنند.

همه با هم یک دل و یک نوا فریاد می زنیم

جانم فدای امام علی النقی (علیه السلام)

شنبه 29 اردیبهشت لغایت جمعه 5 خرداد 1391 وعده همه وبلاگ نویسان ارزشی
یک پست برای عرض ارادت به آستان مقدس امام هادی

اگر هم دوست داشتید لینک خود را در قسمت نظرات درج کنید تا آن را بازنشر کنیم.

برای مطالعه بیشتر درمورد این امام همام می توانید به لینک های زیر مراجعه نمایید
** ویژه نامه تبیان
** ویژه نامه راسخون
** ویژه نامه آوینی
** ویژه نامه موسسه جهانی سبطین
** ویژه نامه مرکز پاسخ گویی به سوالات دینی

 


وبلاگهایی که تا کنون به این موج پیوسته اند:
سکوت ابدی // دلپریزاد // آرین شعر // زمزم ولایت // یادداشت های فانوس // ارزش افزوده // مرجع لوگو های حمایتی // آزاد اندیش // نورپرتال // افسر جنگ نرم // درد نوشته // امتداد راه شهیدان // موج ریاضی // حی علی الجهاد // راه خون // نگین هستی // روی خط بیداری اسلامی در عصر آخرالزمان// شیراز فنآوری اطلاعات سلامت // وبلاگ جمعی ازخادمین شهدای استان کرمان // یاران انتظار // نشریه حضور // طلبه بسیجی // ترنم نور // یا امام محمد ابن علی النقی // رهروان ولایت // عدالت مولانا علی علیه السلام // منجی // فاطمیون خط شکن // ستاره شب // فدایی امام علی النقی // عاشق سامرا // چو ایران نباشد تن من مباد// ماهی کوچک



با توجه به حساسیت کنونی جامعه جهانی و تاکید مقام معظم رهبری در نماز جمعه چهاردهم بهمان ماه سال 1390 مبنی بر اینکه خط قرمز مبارزه ما، مبارزه با رژیم اشغال گر قدس است؛ تصمیم گرفتم در چند پست به بررسی مسئله صهیونیسم جنایات و راه های مبارزه با این غده سرطانی بنویسم.
برای شروع می خواهم اولین کتابی که در مورد صهیونیسم خواندم و بسیار برایم جذاب بود را به شما دوستان معرفی کنم

کتاب دنیا بازیچه یهود

حضرت آیةالله العظمى حاج سید محمد شیرازىنویسنده این کتاب مرحوم حضرت آیت الله حاج سید محمد حسینی شیرازی نابغه قرن در زمینه تالیف کتب مذهبی است که در عمر بابرکتشون بیش از 1160 کتاب به رشته تحریر در آورده اند. (در اینجا می توانید با آثار این عالم بزرگوار آشنا و آنها را دانلود کنید)
اما در مورد کتاب باید اعتراف کرد که کتابی جامع، مختصر و سریع الانتقال است که به صورت کامل به بررسی جنایاتی که بنی اسرائیل در سایه دین یهودیت مرتکب شده اند و هدف اصلی ایشان می پردازد در مقدمه این کتاب می خوانیم

این کتاب به سؤالهاى یهودى کیست و چه مى کند؟ پاسخ مى دهد، ولى آنچه در این کتاب دنبال مى شود احتیاج به یک فکر نو و تفکّر جدیدى دارد که در این فکر، راه مبارزه را آسان و قوى کرده و هرچند بعضى از افراد این راه را مسخره نموده و قابل قبول نمى دانند ولى ما باید آنها را با این حقیقت بزرگ آشنا کنیم، که (یهود) یکى از کوچکترین ملّتهاى جهان است و یهودیّت هم بنا به عقیده خودشان متعلق به هیچیک از ملتها و اقوام جهان نیست بلکه مخصوص بنى اسرائیل مى باشد.
و اگر کسى بخواهد وارد دین یهودیّت بشود براى آنها قابل قبول نخواهد بود و خلاصه یهود بر خلاف تمام آئین هاى زنده جهان، به جهت خود خواهى که در وجود آنها مى باشد هیچ راه پیشرفت و تقدّم مذهبى ندارند.
بنا بر این قطع نظر از مبارزات منفى باید یک مبارزه (مثبت) هم در پیش گرفت، بایستى یک هیئت یا جمعیتى براى هدایت کردن یهود تشکیل گردد، گرچه مسلمان شدن بزرگان و تصویر روی جلد کتاب ثروتمندان آنها بسیار بعید بلکه محال بنظر مى رسد، لکن باید به فکر توده یهودیّت باشیم، که ممکن است هدایت شوند خصوصا این فکر و اندیشه در شهرهاى اروپائى که آزادى بیشترى وجود دارد بایستى تقویت شود.
بدون شک، هدایت شدن یک فرد یهودى بیش از هر عمل منفى مفید خواهد بود زیرا اگر یک یهودى مسلمان شود و به راه راست هدایت گردد مى توان گفت که ملّت و یا کشورى را از نابودى و هلاکت نجات داده ایم.
باید توجّه داشت که یهود در حال حاضر، گرچه نیرو و توان فراوانى از خود نشان مى دهند، ولى این قدرت و نشاط آنها وابسته به کمکها و پشتیبانیهاى دولتهاى خارجى است و هرگز این چنین کمکها و یاریها پایدار و دائمى نخواهد بود و روزى این پشتیبانیها پایان مى پذیرد و باز دوران ذلّت بار یهود آغاز مى شود! و در این وقت است که هدایت شدگان دست به کار شده و ملّت خود را به راه حقّ هدایت خواهند کرد.
چنانچه قرآن مى فرماید:
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلةُ اَیْنَ ما ثُقِفُوا اِلاّ بِحَبْلٍ مِنَ الله وَ حَبْلٍ مِنَ النّاس وَ باؤُ بَغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ...(سوره آل عمران، آیه112).
محکوم به خوارى و ذلّت هستند هرکجا متوسل شوند مگر به دین خدا، و عهد مسلمانان در آیند و آنان پیوسته اسیر بدبختى و ذلّت شدند

برای دانلود کتاب می توانید به کینک های زیر مراجعه نمایید

لینک دانلود فایل pdf 
لینک دانلود فایل html



به خوبی فکر کن زیبا تری هست
خدایی هست بنده پروری هست

بدان ای دل اگر سخت است دنیا
جهان بهتری، زیباتری هست

صفایی دارد ای دل پاک بودن
درختت را از آن بار و بری هست

اگر بارید باران و سحر شد
دلی بگشا، برت بال و پری هست

سراپا مست آن شب بوی مستم
که بهر او شبی، چشم تری هست

بهاری باش و مست از آن می ناب
که ساقی و شراب و ساغری هست



همه ما در زندگی روز مره برای برقراری ارتباط با اطرافیان، از ارتباط کلامی (شفاهی) بهره می بریم، سوال می کنیم، جواب می‏دهیم، تعریف می کنیم و .... شاید پیش آمده باشد که مدت زمان زیادی را برای تعریف واقعه ای صرف کرده باشید؛ اما اگر از شما بخواهند آن واقعه را مکتوب کنید اظهار عجز نموده یا نهایتا چند خطی را بر روی کاغذ نگارش نمایید. علت این ناتوانی در نوشتن و توانایی در گفتن را می توان در دو موضوع جستجو کرد
الف- از دوران کودکی تا امروز در غالب موارد برای برقراری ارتباط با اطرافیان از زبان گفتار استفاده کرده ایم لذا به این نحوه برقراری ارتباط عادت کرده و بهره برداری از آن برایمان آسان می نماید. اما بسیار کم پیش آمده که بخواهیم با استفاده از نوشتار با دیگری ارتباط برقرار کنیم. حتی اگر در پاره ای از موارد مانند مدرسه و دانشگاه ناگزیر از نگارش بودیم؛ سعیمان بر این بوده که با استفاده از جملات کتب و جزواتمان خود را از سختی ابداع جملات برای بیان منظور برهانیم. بنابراین برای استفاده این وسیله ارتباطی کمتر تمرین کرده و در نتیجه بهره بردن ازآن برایمان سخت می نماید.
زیبا بنویسیمب- در گفتار نیاز به رعایت دستور زبان و ضوابط نگارش نداشته و می توانیم منظورمان را با استفاده از جملات و کلمات شکسته (محاوره ای) و عامیانه بیان نماییم اما در نوشتن علاوه بر لزوم رعایت دستور زبان باید نسبت به رعایت دستور خط فارسی و صحیح نویسی لغات دقت نموده و سعی نماییم از مناسب ترین کلمات و واژه ها و روان ترین، شیوا ترین و رسا ترین جملات جهت انتقال سریع و صحیح منظورمان بهره برداری کنیم بنابراین هنگام نوشتن محدودیت ها زیاد تر شده و کار برای ما سخت تر خواهد شد.
با وجود تمام سختی های موجود در نگارش ناگزیر از بکار بردن آن هستیم و حذف آن به معنای حذف تمام اسناد و مدارک مکتوب، مطبوعات، کتب و حتی همین نوشته می باشد. تصور دنیای بدون نوشتن و نگارش در عصر ارتباطات که محور تمام امور در آن اینترنت و آی تی (IT) است غیر قابل تحمل و غیر ممکن به نظر می رسد. بهترین راه جهت رفع مشکلات و موانع بیان شده بر سر راه نگارش متون تمرین، ممارست و کسب تجربه در نوشتن می باشد. البته بهره گیری از تجربیات دیگران با استفاده از مطالعه متون نگارش شده توسط اساتید زبان فارسی نیز می تواند شما را در این راه یاری دهد. اما پس از آنکه آموختیم که چگونه می توانیم از ابزار نوشتار جهت برقراری ارتباط با دیگران بهره ببریم نوبت به آن می رسد که بیاموزیم چگونه می توانبه بهترین صورت ممکن از این ابزار بهره برد و با مخاطب به بهترین شکل ممکن ارتباط برقرار کرد یا به عبارت دیگر چگونه می توانیم زیبا بنویسیم. در ادامه سعی داریم به بیان سه عامل اصلی  موثر در زیبا نویسی بپردازیم

1-  ساده و روان نویسی

یکی از مهمترین ویژگی هایی سبب محبوبیت و مقبولیت برخی از نوشته می شود سادگی و سهل نویسی آنها است. نویسنده ماهر نویسنده ای است که بتواند با بهره گیری از لغات، اصطلاحات، عبارات و جملات ساده، روان و سریع الانتقال مطلبی ژرف و عمیق را به مخاطب انتقال دهد. برخی اینگونه تصور می کنند که با استفاده از اصطلاحات پیچیده و ثقیل نویسی می توانند تسلط خود بر موضوع مورد بحث را به اثبات برسانند؛ اما غافل از اینکه استفاده از چنین روشی سبب خواهد شد مخاطب از خواندن نوشته ما خسته شده و ادامه آن را به زمانی دیگر –که شاید هیچگاه فرا نرسد- موکول کند.
البته روان نویسی نباید تا حدی باشد که ذهن بدون اصطکاک روی مطلب بلغزد و فرد بدون تامل و تفکر کافی از آن عبور کند. چرا که در این صورت خوانند هنگام مطالعه متوجه جملات می گردد اما چیزی از آن در حافظه وی جای نگرفته و در نتیجه پس از اتمام مطالعه، کل یا بخش عمده ای از مطلب را فراموش می کند. مانند لیوانی که ته آن سوراخ شده است هنگاهی که در داخل ظرف آب قرار می گیرد پر شده و به محض خروج از ظرف از آب تهی می گردد. بنابر این نگارنده توانمند در بزنگاه های نوشته که لازم است دقت بیشتری لحاظ شود با قرار دادن دست انداز هایی سعی می کند ذهن مخاطب را بیشتر در گیر کرده و دقت او را برای درک موضوع بالا ببرد تا مطلب برای مدت زمان بیشتری در حافظه وی جای گیرد.

2- صداقت و صمیمیت:

در نگارش متونی که تالیف گونه هستند نویسنده سعی دارد با تجمیع مطالب چند منبع تحقیقاتی به بررسی و بیان موضوع مدنظر بپردازد. در چنین مواردی ساده ترین راه این است که بخش های مد نظر را عینا یا با اندکی تغییر و تخلیص نقل نماید. اما از آنجا که افراد مختلف سبک های متفاوتی را برای نگارش بر می گزینند مخاطب چنین متنی پس از اندکی مطالعه دچار سردرگمی شده و از ادامه مطالعه منصرف می شود. حال آنکه برای نگارش تالیفی، نگارنده باید ابتدا موضوع مورد بحث منابع را بخوبی فهم و هضم کرده و سپس فهمیده هایش را به زبان و قلم خود، و نه با عبارات از بر کرده، بنویسد. نوشته باید چنان باشد که خواننده احساس کند با یک نوشته اصیل مواجه است نه با پاره هایی از نوشته های افراد مختلف که توسط شخصی به هم وصله شده اند. به عبارت دیگر باید آنچه می نگارید حاصل زحمت و دسترنج خودتان باشد تا بتوانید به وسیله آن ارتباطی صمیمانه و صادقانه با مخاطب برقرار کنید.

3- ایجاز و مختصر نویسی:
در دنیایی که اساس همه امور بر سرعت نهاده شده است، دیگر افراد از صبر و حوصله لازم جهت مطالعه طولانی مدت برای فراگریری مطالب کم بهره اند و ترجیح می دهند با صرف حداقل زمان ممکن موضوع مد نظر را فراگیرند بنابراین برای آنکه بتوانیم ارتباطی خوب و قوی با مخاطب خود برقرار نماییم لازم است به این خواسته او احترام گذاشته و منظور خود را با بهره گیری از جملات کوتاه و حداقل تعداد جملات بیان نماییم. به عبارت دیگر موضوع را مانند ساندویچ حاضر و آمده تا مخاطب بتواند در هر شرایطی و با صرف حداقل زمان ممکن مطلب ما را دریافت نماید. اما باید دقت داشت که این ایجاز نباید سبب از قلم افتادن معانی و مفاهیم لازم شده یا باعث ثقیل شدن نوشته گردد بلکه ضمنا آنکه ساده نویسی را یک اصل برای کار خود می دانیم باید متن را مختصر و مفید بنگاریم و به عبارت معروف قَلَ و دَلَ بیان نماییم.



شب بود؛
یک شب سنگین و غمگین و تنها؛
ماه در آسمان می درخشید اما زمین تاریک تر از هر شب بود؛
قدری هم باران می بارید، این را می شد از چشمان آن کودک خورد سال چادر به سری که آخر از همه می آمد، فهمید؛
سرد نبود اما بدن ها می لرزید؛
شاید هم پا ها بود که تاب عظمت آن تابوت را نداشت؛
شاید هم دستانشان دیگر یارای حمل این امانت اللهی را نداشت؛
می شد قد و بالای دو پسر را هم دید که آستین های عربی را به دهان گرفته اند و باران آن شب بر چشمان ایشان نیز اثر گذاشته بود؛
نمی دانم چه خبر بود اما آسمان رنگ دیگری به خود داشت و زمین نیز هم؛
انگار او نیز درد داشت، دردی به عمق 75، یا شاید هم 95 روز؛
و بزرگمردی که می گفتند آن درب با آن عظمت را از جای کنده بود، اما اینک در برابر یک تابوت پاهایش می لرزد؛
تابوتی که حامل یک مادر بود، این را می شد از زمزمه های آن سه کودک فهمید که آرام با خود از خاطرات مادرشان می گفتند؛
پسر بزرگ تر از گوشواره ای سخن می گفت؛
پسر کوچتر از آن دعایی که قلبشان را آب کرد، همان اللهم عجل وفاتی را می گویم؛
و آن دختر کوچک آخر کاروان، از چادری مشکی که با خاک زینت یافته بود؛
همین چند روز پیش بود مادرشان با دستان خودش -بهتر بگویم با یکی از دستانش- موهایشان را شانه زده بود؛
حالش خوب بود، می خندید، بر خلاف روز های قبل که کارش شده بود گریه بر غربت همسرش، فراغ پدرش و انحراف امت؛
یاد می کردند از اُحد و شکوِه هایی که تنها شنونده آن عمویشان حمزه بود؛
و آن سایه بان که بابایشان درست کرده بود تا آفتاب بیش از این صورت بانویش را نسوزاند و بی رحمی آن اعراب که آن سایبان را نیز خراب کردند؛
و آن مرد ... و آن بزرگ مرد که اینک دستانش را در دستان تابوت گذارده بود تا او را به سمت فراغ بکشاند؛
فراغ از تنها یار و یاورش؛
تنها مونس و هم دمش؛
تنها کسی که می دانست، می گفت و فریاد می زد که علی حق است و از همه هستیش برای اثبات ولایت مداریش مایه گذاشت؛
یادش می آمد که هنوز آب غسل پیامبر خشک نشده بود که آمدند پشت درب خانه او و در آن هنگام تنها کسی که مردانه از او حمایت کرد همان بانوی داخل تابوت بود؛
یادش می آمد که آن بانو به او گفته بود علی جان وقتی آمدی برای ازدواج با من پدرم به تو گفت سپرت را بفروش و خرج ازدواج کن. منظور او این بود که از این پس سینه بانویت سپر توست؛
می گریید وقتی یادش می آمد حتی یک بار هم فاطمه اش از او چیزی طلب نکرده بود؛
می خواست فریاد بزند که مقابل چشمانش همسرش را، همه هستیش را با تازیانه می زدند و او نمی توانست، یعنی نباید، دم بر می آورد؛
می خواست فریاد بزند که زهرایش حتی به او نگفته بود که بازویش چه شده، سینه اش چه شده، ماجرای کوچه چه بوده؛
دلش آتش می گرفت که بانویش چندین روز از او روی می گرفت، تا روی نیلی شده او را نبیند؛
می سوخت که بهترین همراهش را در طاعت خدا از دست می داد، نعم العون الی طاعت الله؛
مردی که فریادش تن کفر را در خیبر و احزاب و ... به لرزه می انداخت اینک داشت می لرزید؛
نه از ترس، نه از خوف بلکه از شدت غم و مصیبتی که او، فرزندانش و همه جهان بدان مبتلا شده؛
همه شهر خواب بودند، نه فقط آن شب، مدتی بود که خوابی سنگین آن شهر را فرا گرفته بود؛
 . . .
دیگر نزدیک شده بودند به مکانی که قرار بود از انسیه الحورایش جدا شود، همانی که آن ملعون درغگویش خوانده بود اما خدا شهادت می داد که او صدیقه است؛
تابوتی که آن بانو خودش دستور داده بود بسازندش تا پس از مرگ نیز برایش حجاب باشد را کنار قبری بر زمین نهاد و خودش برزمین افتاد، مانند کوهی که قرار بود در قیامت بر زمین افتد؛
شاید اینک همان قیامت موعود است که می گویند کودکی خورد سال در یک روز آن به پیری کهن سال تبدیل می شود؛
کودکان به گرد مادرشان جمع شدند و آخرین وداع را کردند و اینک علی بود که باید با دستان خودش بانویش را به دست خاک می سپرد؛
غم عالم در دلش نشسته بود و غربت کمرش را خم کرده بود؛
در فکر این بود که تنهایی چگونه بانویش را در دل این خانه جای دهد که دستانی از دل خاک بیرون آمد؛
چقدر این دستان آشنا بود!؛
انگار همان دستانی بود که روزی در همین مدینه دستان زهرا را در دستان او سپرده بود و به او گفت این یک امانت است؛
و اینک آمده بود تا امانتش را باز پس بگیرد؛
شرمنده بود؛
می خواست ناله بزند از این امانت داریش؛
اما نمی توانست، باید سکوت می کرد، سکوت!؛
سکوتی که کمر فاتح بدر و حنین را خم کرده بود؛
فاطمه را به دستان خاک سپرد و خودش لحد چید و خودش خاک ریخت؛
در حالی که تنها یک آروز داشت ...!
یک خواسته ...!
یک درخواست ... !

مرهمی خرج دل چاکم کنید
در کنـار فاطـمه خاکـم کنـیـد

در کنار فاطمه خاکم کنید
در کنار فاطمه خاکم کنید
در کنار فاطمه خاکم کنید



تنگ مانند دل گرد خستگی روی دلم نشسته!
قدری هم دلتنگی!
مقدار اندکی هم درماندگی!
و گلایه از دوری!
نگرانی هم به میزان لازم!

آخر حق دارد دلم در این دنیای وا نفسا!
در این غربت آباد غریب!
خستگی حق اوست؛ نیست!
خوب او هم حق دارد که دلگیر بشود!
او هم دوست دارد تو را بخواند و در کنار تو باشد!

خسته شدست، از بس که تعریف ایام حضورت را شنیده اما آن را ندیده!
دلبسته به همین تعریف ها!
همین نقش هایی که از با تو بودن در ذهنش نگاشته!
و دلتنگ است از اینکه این قرار ها مدام جوابش فراغ است!
و چه تلخ دارویی است داروی صبر!
صبر ... !
صبر ...!

آخر تنها رفتن این راه خیلی سخت تر از آن است که فکرش را می کرد!
خیلی دل می خواهد که بتوانی بی دلدار بروی و نهراسی!
آن هم با این دل تنگ و پژمرده که او دارد!
مرد می خواهد مرد!
گفته بودند که طی این مرحله بی همرهی خضر نکن!
اما باورش نمی شد اینقدر تنهایی سخت باشد!
آخر مگر چقدر طاقت دارد!
آخر مگر چقدر سپر دارد او، که قرار است  بجنگد!
با شیطان!
با نفس خود!
با ابلیس های آدم گون!
و با هزاران هزار دشمن دیگر!

ای کاش دلی بود که با آن دل می خواندت و تو هم جوابش می دادی!
نه این دل که اگر جوابش نکنی، خدا رحمش کرده!
می خواهد فریاد بزند و ناله کند و گریه سر دهد از این بی جوابی سوال های بی انتها!
اما دریغ که نمی تواند!
نمی تواند چون دلش نیز با آن ناله ها همراه نیست!

و ای کاش ... و ای کاش ... و ای کاش ...

ای کاش می توانست درد دلش را برای کسی نجوا کند!
برای کسی که او می داند چطور و کجا باید چه کاری کرد!
و چه کاری نکرد!
ای کاش می توانست فریاد بزند و تو را بخواند!
تو را که واسطه فیضی!
تو را که واسطه رزقی!
تو را که ...!
اما حیف و صد حیف که روی خواندن نیست!
بخاطر گناه!
بخاطر دوری!
بخاطر حجاب!
و بخاطر ... !



ای خواهران حزب‌الله، از شما نیز تقاضا دارم قدم بر خون شهیدان نگذارید و با حفظ حجاب از خون شهیدان پاسداری کنید و همیشه در صحنة انقلاب باشید.
(بخشی از وصیت نامه شهید حسین عنایتی)

مروارید پنهانهمه ساله همزمان با گرم شدن هوا و رسیدن فصل گرم بهار و تابستان موضوع حجاب و عفاف به یکی از موضوعات اصلی کشور بدل شده و کارشناسان و محققین با نگرش های گوناگون سعی می نمایند به بررسی ابعاد مختلف این فرضیه الهی و ملزومه اجتماعی بپردازند. رد این مجال سعی داریم نگاهی مفهومی و نه احساسی به این پدیده بیاندازیم و ببینیم که آیا بجز لزوم رعایت دستور حق تعالی می توان دلیل دیگری برای رعایت حجاب  یافت یا خیر؟ و نیز دریابیم که اصولا حجاب به چه موضوعی اطلاق شده و چه ابعادی را شامل می شود. سال گذشته سلسله یادداشت هایی با عنوان  حجاب صدفی برای گوهر  را ارائه کردم که در آن به بحث و بررسی مسئله حجاب یا به قول برخی از دوستان عفاف پرداخته بودیم. در این یادداشت به تجمیع آنها در قالب یک مقاله پرداختم که فایل ورد این مقاله را می توانید از اینجا دریافت نمایید. انشا الله مورد بهره برداری دوستان واقع شود.

بعد نوشت: 
پیشنهاد می کنم این پست و این پست را هم مطالعه بفرمایید



پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله):
برترین صدقه، صدقه ای است که فردی تنگدست به صورت پنهانی به شخصی فقیر اعطا می کند

مستدرک الوسایل.محدث نوری. ج7.ص214.

این حدیث مخصوص اونهایی است که به بهانه تنگدست بودن از صدقه دادن امنتاع می کنند. 



زمانی فکر می کردم برای خوب بودن باید آدم مهمی باشم
و برای مهم بودن باید به مدارج عالی برسم
زمانی اگر از من می پرسیدی که می خواهی چکاره شوی می گفتم دکتر آن هم دکتر چشم پزشک
مدتی به دنبال این بودم که برنامه ریزی کنم و به پستی مدیریتی برسم تا از آن طریق بتوانم مشکلات بزرگی را حل کنم
زمانی تمام فکر و ذهنم مشغول گرفتن دکترا بود آن هم از یک دانشگاه بزرگ

اما الان می دانم که برای خوب بودن فقط باید خوب بندگی کنی ... حالا هر که باشی و در هر جایی حضور داشته باشی

کودک بودم می خواستم بزگ شوم
دانش آموز بودم آرزوی دانشجو شدن را در دل می پروراندم
دانشجو که بودم دوست داشتم زود تر فارغ التحصیل شوم
فارغ التحصیل که شدم دوست داشتم زود تر از سد سربازی بگذرم تا بتوانم شاغل شوم و ....

نمی دانم چرا انسانها اینقدر می دوند ...
گاهی می گویند که برای رسیدن به راحتی و آرامش باید دوید
اما غافلند آن لحظه ای که باید آرامش را در آن جست همین لحظه هاستند که با سرعتی باور نکردنی و بمانند ابر از کنارمان عبور می کنند ...
غافل از اینکه دنیا چیزی جز همین دقایق و ثانیه ها نیست
غافل از اینکه ...
باید بندگی کرد خدایی را که آرامش حقیقی در دستان اوست
باید بنده خدا باشی تا خدا همه دنیا را بنده ات کند
باید بنده باشی تا بتوانی بالای امضایت بنویسی: 

العبد



<   <<   11   12   13   14   15   >>   >