سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کلام اول سلام

بخش های وبلاگ

مطالب خواندنی

.:: کپی برداری از مطالب این سایت تنها با ذکر نام و لینک منبع مجاز می باشد ::. 

سوال: در مطالبی از بزرگان نقل شده که مهریه بهتر است مهر السنه باشد. درخواستم این بود که  این مقدار را به صورت دقیق بفرمایید چقدر است

پاسخ آیت الله خامنه ای: مهرالسنه مقدارش مشخص است و پانصد درهم است و هر درهم دوازده و شش دهم نخود نقره است و وزن یک نخود تقریباً معادل یک بیست و چهارم مثقال و 15 / 0 گرم است و قیمت آن را ‏مى‌توانید از بازار بدست آورید. ‏ 


پی نوشت : با ضرب اعداد فوق مقدار مهرالسنه برابر خواهد بود با  500*12.6*0.15 = 945 گرم نقره  که معادل است با 33.33 اونس نقره

منبع: استفتائات آنلاین سایت معظم له به کد PjYai3kPCA



درحدیثی صحیح از امام باقر علیه السلام نقل شده که پیامبر برای هیچ یک از زنان و دخترانش مهریه بیش از پانصد درهم نقره قرار نداد. (وسائل ج21باب4ح4) در حدیثی دیگر نیز منع تزویج دختر بخاطر قرار داده شدن مهرالسنة از سمت پدردختر، موجب محروم شدنش از برخی نعمتهای اخروی دانسته شده است. (وسائل ج21باب4ح2)



حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم پیش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام شیخ هادی که امور مسجد را انجام میداد و معتمد محل بود ؛ یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم.. 

منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حین، در یکی از دستشویی‌ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد.

من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می‌گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند من که کاملا گیج شده بودم سریعا به حاج علی که سالهای زیادی با هم همسایه بودیم گفتم حاجی شیخ هادی وضو ندارد ؛ 

خودم دیدم از دستشویی اومد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب فرادا می خوانم.

این ماجرا بین متدینین پیچید ، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مامومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جائیکه بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند.

زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت ، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی ، پدر را ترک کردند .

دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود آیا اصلا مسلمان است ؟ آیا جاسوس است ؟ و آیا ...

شیخ بعد از مدتی محله ی ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود ؛ بعد از دوسال از این ماجرا ، من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم در #مکه بخاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم. بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد . 

روز بعد وقتی می خواستم برای نماز به مسجد بروم تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم ، پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم. 

درحال خارج شدن از دستشویی، ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم چشمانم سیاهی می رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند. نکند آن بیچاره هم می خواسته جای آمپول را آب بکشد .! نکند ؟! ؟! نکند ؟!

دیگر نفهمیدم چه شد. به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر میکردم که چگونه من نادان و دوستان و متدینین نادان تر از خودم ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم .. خانواده اش را نابود کردیم ..

از فردا، سراسیمه پرس و جو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم. 

به پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی میگردم او گفت : شیخ دوستی در بازار حضرت عبدالعظیم داشت و گاه گاهی به دیدنش میرفت اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود.

پس از خداحافظی با حاج احمد یکراست به بازار شاه عبدالعظیم رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم. خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم بعد چند دقیقه جستجو پیر مردی با صفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و قرآن می خواند سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد و گفتم ببخشید من دنبال شیخ هادی میگردم ظاهرا از دوستان شماست ، شما او را می شناسید ؟

پیرمرد سری تکان داد و گفت دو سال پیش شیخ هادی در حالیکه بسیار ناراحت و دلگیر بود و خیلی هم شکسته شده بود پیش من آمد ، من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم. 

بسیار تعجب کردم و علتش را پرسیدم او در جواب گفت: من برای آب کشیدن جای آمپول به دستشویی رفته بودم که متدینین بدون اینکه از خودم بپرسند به من #تهمت زدند که وضو نگرفته نماز خوانده ام ، خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند ، خانواده ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند و دیگر نمی توانم در این شهر بمانم ، فقط شما شاهد باش که با من چه کردند.

بعد از این جملات گفت : قصد دارد این شهر را ترک گفته و به #عراق سفر کند که در جوار حرم امیرالمومنین (ع) مجاور گردد تا بقیه عمرش را سپری کند ؛  او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم ...

ناگهان بغضم سر باز کرد و #اشکهایم جاری شد که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم

الان حدود 20 سال است که از این ماجرا می گذرد و هر کس به نجف مشرف میشود من سراغ شیخ هادی را از او میگیرم ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی مظلوم نیست.

دوستان ، ما هر روز چقدر آبروی دیگران را می بریم؟ ! 

چقدر زندگی ها را نابود می کنیم؟

به نقل از کانال دلنوشته های یک طلبه



آیت الله قمی می فرماید:من بزرگترین درس زندگی ام را از یک کفترباز یاد گرفتم.

کفتربازی در محله ما ساکن بود که مایه ناراحتی اهل محل شده بود .همه از دست او شاکی بودند چون همیشه روی بام بود و خانه همسایه ها را نگاه می کرد.
یک روز مردم محل روی سرش ریختند و حسابی او را کتک زدند .اما او دوباره خونین و زخمی روی پشت بام پیش کبوترها رفت.
روزی مردم محل از دست او شکایت کردند  و مدتی در زندان بود .اما به محض آزاد شدن باز سراغ کبوترها رفت.

روزی این شخص از من سوال کرد : آقای قمی شنیده ام که شما عاشق خدا هستید؟
جواب دادم گمان می کنم که باشم.
کفترباز ادامه داد: من عاشق کبوترام هستم .به خاطر اونها کتک خوردم ، تو تا حالا به خاطر خدا کتک خوردی؟
من به خاطر کبوترام زندان رفتم تو تا حالا به خاطر خدا زندان رفتی؟
من شب که میخابم می گم کفترام، صبح که بیدار میشم میگم کفترام .خدایی که تو غاشقش هستی هم این قدر برات عزیزه؟؟!!!!!!!!!!



امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

زنان و دختران مومن باید این سه صفت را که برای مردان بد است،داشته باشند

 

»» اول اینکه متکبر باشند (یعنی در مقابل نامحرم با قاطعیت و ترشرویی صحبت کنند و از حرف زدن با عشوه و تبسم که دیگران را تحریک میکند بپرهیزند)

»» دیگر اینکه ترسو باشند (منظور از #ترس هم ترس از تنها بودن و تنها ماندن با شخصی است که عنوان نامحرم دارد ) 

»» سوم هم اینکه بخیل باشند (یعنی در حفظ مال خود و شوهر،کمال دقت و وسواس را به خرج دهد و امانت دار اموال همسر خود باشد.)

 

منبع: خصال، ج 1، ص 317



امشب قصد دارم قدری بدون تعارف با هم حرف بزنیم درمورد مهمانی هایی که رفتن به آنها حرام است ...  البته می دونم که این پست به مزاج خیلی ها شاید خوش نیاید اما از آنجا که بنا ندارم مصلحت سنجی کنم بدون تعارف می گویم

 

مجلس غیبت و تهمت

  • یکی از کثیف ترین و زشت ترین گناهان کبیره، غیبت کردن و تهمت زدن است 
  • غیبت یعنی حقیقتی را در پشت سر کسی بگویی که او راضی به بازگو شدن آن حقیقت نباشد
  • تهمت یعنی حرفی ناروا و نادرست را پشت سر کسی بیان کنی که توضیح در مورد این گناهان مبسوط است 
  • حضور در جلسه ای که افراد در آن مشغول غیبت و تهمت هستند، حرام است و باید فورا آن مجلس را ترک کرد.
  • حتی اگر شما آن شخص را نشناسی در حالی که اکثرا می شناسند باز هم مصداق غیبت یا تهمت است 

 

مجلسی که حضور در آن مستلزم دیدن نامحرمی باشد که پوشش کامل ندارد

  •  حداقل حجاب یعنی اولا بجز گردی صورت و کفین دست ها جای دیگری از بدن یا موهای خانم مشخص باشد ثانیاآنچه پوشیده است محرک نباشید
  •  حضور در چنین مجلسی چون گناه نگاه به نامحرم در آن وجود دارد حرام است 
  • و اگر فرد احتمال عقلایی دهد حضور در این جلسه منجر به این می شود که نگاه به نامحرم داشته باشد ، باید جلسه را ترک کند 
  • پی نوشت: دختر خاله ، پسر خاله ، دختر عمه ، پسر عمه و ... زن عمو، زن دایی، خواهر زن و .. .  نیز نامحرم هستند و تفاوتی بین نامحرم فامیل و غیر فامیل وجود ندارد 

 

مجلس غنا

  • مجلسی که در آن آهنگ مطرب پخش می شود و یا رقص وجود دارد 
  • پی نوشت: حضور در این جلسات حتی اگر خود فرد فعالیتی نداشته باشد به صرف اینکه حضورش به نوعی تایید این جلسه باشد، حرام است 
  • پی نوشت: احکام مجلس رقص قبلا در پیام زیر توضیح داده شده 
 
مجلس شراب 
  • حضور در مجلسی که مسکرات در آن وجود دارد ، چه فرد از آن مسکرات استفاده کند و چه استفاده نکند، حرام است و آیات و روایات فراوان در خصوص شدت بدی این گونه مجالس وجود دارد

 

مجلس سب پیامبر و ائمه و سایر مقدسات دینی

  • جلسه ای که در آن به نحوی فردی یا افرادی، نغوذا بالله مشغول بیان کلام یا انجام عملی هستند که جسارت به پیامبر، ائمه یا سایر مقدسات دینی به حساب می آید. حضور در چنین جلسه حرام است حتی اگر فرد در گفتار با اعمال ایشان سهیم نباشد (چون حضور در آن جلسه تایید فعل ایشان و ترک جلسه مخالفت با فعل ایشان است)


ابوهریره از رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) روایت نموده است که فرمود:
«هفت گروه از مردم در روز قیامت زیر سایه رحمت پروردگار قرار دارند (در آن روزى که سایه اى نیست مگر سایه لطف خدا)
1. حاکم و پیشوای عادل؛
2. جوانى که در سن جوانى به عبادت علاقه مند مى شود؛
3. مردى که دلش علاقه به مسجد دارد، از وقتى که از مسجد بیرون مى آید تا دوباره به مسجد برگردد؛
4. دو نفر که با هم مى نشینند و تمام درباره خدا گفتگو مى کنند، تا از هم جدا شوند؛ 
5. کسى که تنها نشسته، با خدا مناجات مى کند و اشک از چشمش جارى مى شود؛ 
6. مردى که زنى صاحب جمال و صاحب منصب او را به خود دعوت مى کند و او مى گوید: من از خدا مى ترسم و این گناه را مرتکب نمى شوم؛ 
7. کسى که موقع صدقه دادن چنان آن را پنهان مى کند که، دست چپش از دست راستش خبردار نمى شود؛ 

منبع: وسائل الشیعه، ج 3، ص 482.




مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست درخواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند. مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند. مرد دوم پاسخ داد: "من شیطان هستم". مرد اول با شنیدن این جواب جاخورد.
شیطان در ادامه توضیح می دهد:من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم. وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهتان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانوانده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.

بنا براین، من آمدم که از سالم رسیدن شما را به مسجد مطمئن شوم



بعضاً مشاهده می‌شود که بعضی از افراد در مجالس عقد و عروسی و عده‌ای در انظار عمومی اقدام به نصب کراوات و پاپیون بر روی پیراهن خود می‌نمایند، حکم شرعی استفاده از لوازم مذکور چیست؟

امام خمینی: از آنچه شعار بیگانگان از اسلام است اجتناب کنید. (استفتائات)
حضرت آیت الله خامنه‌ای: بستن کراوات و پاپیون چون تقلید و ترویج از فرهنگ مهاجم غیرمسلمین است، جایز نیست. (مجله نصیحت، شماره 154)      
حضرت آیت الله گلپایگانی: کراوات شعار مسیحیّن است و بر مسلمین لازم است از آن اجتناب کنند. (مجمع المسایل)        
حضرت آیت الله مکارم شیرازی: با توجه به اینکه کراوات و پاپیون در محیط ما ترویج فرهنگ بیگانه محسوب می‌شود، استفاده از آن اشکال دارد. (استفتائات) 
حضرت آیت الله بهجت: خلاف احتیاط است. (استفتائات)          
حضرت آیت الله تبریزی: برای مؤمن سزاوار نیست لباسی بپوشد که او را از زیّ مؤمنین خارج کند. (استفتائات)        
حضرت آیت الله فاضل لنکرانی: ظاهراً کراوات اصلاً زیّ و شعار نصاری بوده و بهتر است، مسلمانان از آن بپرهیزند. (جامع المسایل 1/638)        
حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی: کراوات و پاپیون در محیط ما ترویج فرهنگ بیگانه محسوب می‌شود، استفاده از آن اشکال دارد. (استفتائات)



همه مراجع (بجز حضرات آیات بهجت و صافى): تراشیدن ریش خواه با تیغ باشد یا ماشین بنابر احتیاط واجب حرام است.

 آیات عظام صافى و بهجت: تراشیدن ریش حرام است.


منبع
امام، استفتاءات، ج 2، مکاسب محرمه، س 79؛ 
نورى، استفتاءات، ج 1، س 492 و 493؛
مکارم، استفتاءات، ج 2، س 750 و 753؛
تبریزى، استفتاءات، س 1089 و 1096؛
فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 957 و 955؛
سیستانى، سایت، ریش تراشى، س 1 و 3؛
خامنه‏ اى، اجوبه، س 1421 و 1416؛
وحید. دفتر
صافى، جامع الاحکام، ج 2، س 1740 و 1742؛
بهجت، توضیح المسائل، متفرقه، م 4?



   1   2   3   4      >