سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کلام اول سلام

بخش های وبلاگ

مطالب خواندنی

.:: کپی برداری از مطالب این سایت تنها با ذکر نام و لینک منبع مجاز می باشد ::. 

قصد دارم در این یادداشت به بحث و بررسی در مورد یک سوال که ذهن خیلی از افراد را به خودش مشغول کرده بپردازم و آن این است که

"چگونه ممکن است در یک نفر ظرف مدتی تغییری قابل توجه صورت می پذیرد؟!"

مثلا  کسی که به صداقت شهرت دارد چگونه همه زندگیش با دروغ به هم می آمیزد؟!
یا کسی که تیپ رفتاریش بگونه ای قابل قبول است اما بعد از مدتی تغییرات زیادی در وی صورت می پذیرد؟!
بگذارید سوالم را شفاف تر بپرسم "آیا تغییرات زیاد در افراد یک شبه اتفاق می افتد؟" آیا می توان مانع از این تغییرات شد یا خیر؟
اما پاسخ:
تا کنون برایتان اتفاق افتاده که بعد از دو یا سه سال یکی از دوستان یا آشنایان قدیمی خود را ببیند؟ در این صورت حتما جملاتی از این دست روبرو می شوید "چقدر عوض شدی"، "قدر بزرگ شدی؟"، "چقدر پیر شدی؟"، "چقدر لاغر شدی"، "چقدر چاق شدی" یا از این سنخ جملات. و این در حالی است که شما تغییر خاصی را در خود احساس نمی کنید.
بگذارید یک مثال دیگر بزنم. اگر شما صبح تا شب را در روشنایی آفتاب مشغول به کار باشید هیچگاه تاریک شدن هوا برایتان تعجب آور نیست اما اگر ظهر بخوابید و وقتی بیدار شوید که هوا تاریک شده است تاریک شدن هوا برایتان تا حدی تعجب آور است. و یا مثلا شاید دیده باشید افرادی که بعد از چند سال که در خارج از کشور یا شهر شما سکونت داشته اند؛ وقتی به کشور یا شهرتان باز می گردند، اولین جمله ایشان همیشه این است "چقدر شهر عوض شده" اگر آن لحظه به ذهن خودتان مراجعه کنید متوجه خواهید شد که شما تغییر خاصی را درک نکرده اید.
مثال های زیادی از این دست را می توان مطرح کرد که به همین تعداد بسنده می کنم
ریشه همه این تناقض ها ضعف انسان در درک تغییرات تدریجی در محیط پیرامون اوست و این همان حربه ای است که شیطان از آن بهره می برد. به این معنا که وی برای منحرف نمودن یک نفر متقی هیچگاه به او را به انجام یک عمل خلاف بزرگ مثل اعمال خلاف اخلاق و عفت، آدم کشی یا ... تشویق نمی کند بلکه ابتدا او را با انجام گناهان کوچکتر به گذشتن از خطوط قرمز الهی عادت می دهد بعد آرام آرم او را به سمت گناهان بزرگ می خواند. یا فردی را که به حق الناس پایبند است را هیچ گاه به انجام اختلاس 3000 میلیاردی تشویق نمی کند بلکه مثلا اگر کارمند باشد ابتدا او را به تباه کردن وقت اداری یا اگر کاسب باشد با گرانفروشی و اهتکار و ... ترقیب می نماید و زمانی که گذشتن از خط قرمز حق الناس برای او عادی شد آرام آرام جرم او را افزایش می دهد. و به این ترتیب است که فرد متقی دیروز بعد از مدتی (شاید چند سال شاید هم کمتر) به راحتی و بدون عذاب وجدا دزدی می کند، دروغ می گوید، اعمال خلاف اخلاق انجام می دهد و ...  و همه اینها برایش عادی جلوه می کند
این حربه شیطان در عرفان به تطور معروف است و عبارت است از انحراف تدریجی و پله پله به سمت عصیان و طغیان علیه فرامین خداوند پیش رفتن.
اما راه مقابله با این حربه بسیار ساده و در عین حال بسیار سخت است. کافیست همان گام اول را برندارید. کافیست برای خود استاندارد هایی (معقول و منطقی و مبتنی بر اسلام) را تعیین کنید و آنها پایبند بوده و تحت هیچ شرایطی از آنها کوتاه نیایید و عدول ننمایید. در این صورت دیگر هیچ گاه گذشتن از خطوط قرمز الهی برایتان عادی نمی شود و اگر روز گناهی کوچک از شما سرزد از انجام آن بسیار پشیمان خواهید شد
شنیده اید که می فرمایند به کوچکی گناه ننگر و به بزرگی پروردگاری که معصیت او را انجام داده ای دقت کن ...
شنیده اید که می فرمایند تکرار گناه صغیره آن گناه را به گناه کبیره تبدیل می کند ...
شنیده اید که بسیاری از علما و عرفا حتی از انجام مکروهات هم اجتناب می کردند ...
شنیده اید که می فرمایند انجام ندادن و ترک گناه ساده تر از توبه از آن است و توبه یعنی استغفار و قصد قلب برای عدم ارتکاب آن گناه ...

پی نوشته:
1- شنیده ام بزرگترین عذاب های خدا برای کسانی است که دیگران را به خیر یم خوانند و خود عامل نیستند. عاجزانه در خواست می کنم دعا کنید نویسنده این متن هم به انجام این موضوع اهتمام داشته باشد.




ننه علی اگر قبل از سال 1390 گذرتان به گلزار شهدای بهشت زهرای تهران افتاده باشد حتما نام او را شنیده اید، ننه علی، زن ریز نقش رنج دیده ای که خانه کوچک و محقرش کنار مزار فرزندش موجب حیرت و تغییر احوال بسیاری از مراجعین بهشت زهرا شده بود.
ننه علی لقب معروف و مشهور مادری است که مدت 20 سال بصورت شبانه روز در این خانه و در کنار مزار فرزند شهیدش (شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست) زندگی می کرد . او که فرزندش به دست نوکران حلقه بگوش خاندان منحوس پهلوی (ساواک ) به شهادت رسیده است ، بعد از اینکه با خبر می شود فرزندش به شهادت رسیده و در شهر اهواز دفن گردیده است . راهی شهر اهواز می شود و در کنار مزار فرزندش بیتوته می کند . بعد از پیروزی انقلاب به حضرت امام اطلاع می دهند که مادری از تهران به اهواز آمده و در کنار مزار فرزند شهیدش زندگی می کند البته بدون هیچ سرپناهی که او را در مقابل گرمای طاقت فرسای جنوب محافظت نماید ، به دستور امام (ره) پیکر این شهید از اهواز به بهشت زهرا (س) در تهران منتقل می شود .
از سال 1378 تا 1385 ننه علی تک و تنها در این اتاقک فلزی زندگی کرد ، به گفته دوستان خانه شهید بهشت زهرا (س) تا مدتها این اتاقک ، برق نداشت وسیله گرمایشی و سرمایشی نداشت . ننه علی
بعد از سال 78 به دلیل کهولت سن و بیماری جسمی ، تنها دخترش او را به خانه خود می برد و از آن به بعد هرچند ماه یک بار به زیارت مزار فرزندش می آید.
اگر قبل از سال 90 به به قطعه 24، نزدیک مزار شهید 13 ساله حسین فهمیده رفته باشید احتمالا اتاقکی کوچک با دیوار های فلزی را دیده اید. اتاقکی که روزگاری محل راز و نیاز این ماد شهید بود.
روحش شاد و یادش گرامی باد



هتاکی بی ادبان و بی معرفتان به ساحت مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم من را بر آن داشت تا علاقه یمان به مولایمان را به 18 زبان زنده دنیا ترجمه کنم و در ادامه تقدیم دوست داران حضرتش نمایم. و از همه درخواست کنم که با بازنشر این مطلب حداقل وظیفه خود را در راستای اعلام انزجار از این نوع حرکات اعلام نماییم

ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله را دوست داریم



بسمه تعالی
سلام
قرارمون این نبود!
والسلام

رونوشت:
 به همه عاشقان شهادت جهت استحضار و اطلاع رسانی به دیگران
به مدعیان راه ما جهت اصلاح رویه مورد اتخاذ

پوستر / نامه ای از شهدا
دانلود سایز اصلی پوستر



چرا برای کشـور هزینه درست کردید؟ اگر خدای متعال به این ملت کمک نمی کرد، گروه های مردم به جان هم می افتادند، می دانید چه اتفاقی می افتاد؟ می بینید امروز در کشورهای منطقه، آنجاهائی که گروه های مردم مقابل هم قرار می گیرند، چه اتفاقی دارد می افتد؟ کشور را لبِ یک چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت به خرج دادند. در قضـایـای سـال 88، این مسـئله ی اصلی است؛ این را چرا فراموش می کنید؟   1392/5/6

پوستر / مقام معظم رهبری: کشور را لبِ چنین پرتگاهی بردند
دریافت سایز اصلی



چند وقته کمپینی راه افتاده تحت عنوان «فراموش نمی کنیم» با موضوع خسارت های فتنه 88، من هم برای همراهی با این کمپین یک پوستر آماده کرده ام در خصوص نقش بی بدیل آقای خاتمی در ایجاد فتنه، که در ادامه خواهید دید

فراموش نمی کنیم که خاتمی هم یکی از سران فتنه بود

فراموش نمی کنیم که خاتمی هم یکی از سران فتنه بود



مطمئن باشید که روز نهم دىِ امسال هم در تاریخ ماند؛ این هم یک روز متمایزى شد. شاید به یک معنا بشود گفت که در شرائط کنونى - که شرائط غبارآلودگىِ فضاست - این حرکت مردم اهمیت مضاعفى داشت؛ کار بزرگى بود. هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر میکند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن على (علیه السّلام) را مى‌‌‌بیند. این کارها کارهائى نیست که با اراده‌‌‌‌ى امثال ما انجام بگیرد؛ این کار خداست، این دست قدرت الهى است؛ همان طور که امام در یک موقعیت حساسى - که من بارها این را نقل کرده‌‌‌‌ام - به بنده فرمودند: «من در تمام این مدت، دست قدرت الهى را در پشت این قضایا دیدم». درست دید آن مرد نافذِ بابصیرت، آن مرد خدا.

بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام نوزدهم دى ماه 1388/10/19

روز نهم دى در تاریخ ماندگار شد (برای مشاهده سایز اصلی کلیک کنید)
برای مشاهده سایز اصلی پوستر کلیک کنید



ابوبصیر می گوید: در کوفه برای زنی قرآن می خواندم، یک بار در موردی با او شوخی کردم. بعد از مدّتی خدمت امام باقر (ع) رسیدم، امام مرا مورد مؤاخذه و سرزنش قرار داد و فرمود«:کسی که در خلوت مرتکب گناه شود خداوند به او نظر لطف نمی کند، چه سخنی به آن زن گفتی؟!»شوخی با نامحرم ممنوع
وی می گوید: از شرم و خجلت سر در گریبان افکندم و توبه کردم.
امام باقر (ع) فرمود:«شوخی با زن نامحرم را تکرار نکن.»
(بحار الانوار،ج:46،ص:247)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
هرکس با غیر همسر خویش شوخی و مزاح کند به اندازه هر کلمه ای که در دنیا سخن گفته باشد ، خداوند هزار سال او را در زندان دوزخ نگاه خواهد داشت.
(ثواب الاعمال ص 283)
پی نوشت: این که ابوبصیر نابینا بوده و گاه زنان برای آموزش یا القای حدیث او را به مجالس خود دعوت می کردند، ممکن است در چنان فضایی زنی سر به سر او گذاشته و او نیز با شوخی جواب داده ، با این حال شوخی با نامحرم در این حد نیز مورد تأیید اهل بیت (علیهم السلام) نبوده است. چه رسد به بگو بخند با نامحرم که در برخی فضاهای امروز جامعه امری عادی به نظر می رسد.


موضوع را با سه پرسش و پاسخ از زبان حجت‌الاسلام دکتر محمد صابر جعفری قائم مقام بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود بررسی می کنیم. 

1. آیا شیعیان برای به امامت رسیدن امامی، جشن  می‌گرفته‌اند؟

دو نوع شادمانی برای به امامت رسیدن امام داریم. یک نوع وقتی است که پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم)، حضرت علی(علیه السلام) را به عنوان امام معرفی می‌کند. برای این امر، مراسم داشتیم و امامان هم بر آن و بزرگداشت آن تأکید کرده‌اند؛ البته جشنی متناسب با عرف زمانة خودش؛ یعنی وقتی پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم)، حضرت علی(علیه السلام) را به عنوان امام در غدیر مطرح می‌کنند که یک حالت عمومی دارد، نهم (9) ربیع الاول آغاز ولایت امام زماناین همراه خودش، جشن دارد؛ تا چند روز افراد به امیرالمؤمنین(علیه السلام) تبریک می‌گفتند؛ حتی بعد از این واقعه هم، وقتی کسی خبردار می شد به آن حضرت تبریک می گفت؛ چون پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) فرموده بودند که حاضران به غایبان بگویند. حاجیانی که به مناطق خودشان برمی‌گشتند و این خبر مهم را به منطقة خودشان می رساندند، عده‌ای که تازه خبردار می‌شدند باز هم به امیرالمؤمنین(علیه السلام) تبریک می‌گفتند.
جشن گرفتن در این روز در سیرة علما هم بود است. با اینکه عید قربان و عید فطر از عیدهای اسلامی است؛ اما علاوه بر این دو عید، عید غدیر را بسیار گرامی می‌داشتند.
اما نوع دوم، آغاز امامت، بعد از شهادت امام قبلی است. سیرة اهل‌بیت(علیهم السلام) در این مورد چگونه بوده است؟ اول اینکه طبیعی است که ایشان به مناسبت شهادت امام قبلی، محزون بوده‌اند. شیعیان نزد امام جدید می‌آمدند و ابتدا شهادت امام قبلی را تسلیت می‌گفتند و سپس با امام جدید بیعت می‌کردند. امام(علیه السلام) با تعابیر مختلف به اینها می‌گفتند خوشحال باشید که با ما هستید و شیعیان هم  خوشحال بودند که گمراه نشده‌اند و امام بعدی را شناخته‌اند و مثلاً هفت‌امامی نمانده‌اند؛ به خصوص تا زمان امام رضا(علیه السلام) که سرآغاز دوازده امامی شدنِ شیعه است؛ یعنی ما هفت‌امامی و شش‌امامی داریم، اما هشت‌امامی نداریم؛ هر کسی امام رضا(علیه السلام) را پذیرفته است بقیة ائمه را هم قبول کرده و دوازده‌امامی شده است.
البته اهل‌بیت(علیهم السلام) در یک فضای حزنی زندگی می کردند و می فرمودند بنی‌امیه برای ما عید نگذاشتند؛ بنابراین سیرة آنها بیشتر به تسلیت‌ و حزن متمایل  بوده است.
در تقویم‌های ایران قدیم، این روز به نام تاجگذاری امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مطرح بوده است؛ ولی پس از انقلاب اسلامی، تعبیر تاجگذاری تغییر کرد. این سخن صحیح نیست که کسی بگوید ما در بین علما، کسی را نداشتیم که به نهم ربیع اهتمام بورزد! 

2. بیعت چیست؟
‌بیعت از بیع می آید به معنای معامله و خرید و فروش؛ قرآن می فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ؛  برخی از مردم هستند که جان خودشان را برای رضای خداوند متعال می فروشند». و یا تعبیری که در مورد انسان وجود دارد این است: انسان در یک نوع معامله قرار دارد، «وَالْعَصْرِ؛ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ»؛ انسان در سود و زیان است. وقتی دنیا مزرعه شد، انسان دائم در حال معامله است و در سود و زیان است و دائم دارد از او کم می‌شود و خسر یعنی همین.
اگر انسان در معامله و سود و زیان است، دین، بیعِ  او را جهت می‌دهد و جهت دهی آن، بیعت با امام است. در واقع کار دین جهت‌دهی به معاملات انسان است؛ جهت‌دهی به اینکه تو زندگی‌ات را، فکرت را، ذکرت را، وقتت را، قلمت را، عُلقه هایت را، دغدغه هایت را و هزینه های مالی‌ات را برای چه مصرف کنی؟ اگر جهت ندهی، خُسر است، مثل یخی که دارد آب می‌شود سرمایه هایت هم دارد نابود می شود. دین جهت می دهد که سرمایه های وجودت را به چه کسی بفروشی. امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «الا ان ثمنک الجنه فلا تبیعوها الا بالجنه؛ آگاه باشید که قیمت جان شما بهشت است، پس نفروشید آن را مگر به بهشت.» تازه این بهای جان شماست و بالاتر از این روح شماست که بهای آن، خود خداست. پس حالا که قرار است جان ما برود، برای که و برای چه برود؟‌ چه بخواهیم و چه نخواهیم این جانمان دارد رایگان می‌رود. چه خوب است که این جانمان را به دست کسی بسپاریم که هم خوب مدیریت می کند و هم دوستمان دارد.
بیعت این ثمره را هم دارد که وقتی فهمیدی طرف حسابت امام حسین(علیه السلام) یا امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، رفتارت، زندگی‌ات، برخوردت، همه به او بیشتر متمایل می‌شود.

3. آیا این  بیعت سابقه داشته است؟
چنانکه گفتیم، تجدید عهد و پیمان و بیعت با امام، سابقه داشته است؛ به عبارت دیگر، سیر زندگی اهل‌بیت(علیهم السلام) اینگونه بوده است که هرگاه امامی به شهادت می‌رسید، شیعیان نزد امام بعدی می‌آمدند و عرض ارادت می‌کردند و ضمن عرض تسلیت شهادت امام قبلی، با امام جدید هم تجدید عهد و بیعت می‌کردند؛ حتی امامان قبل از شهادت، برای امام بعد از خود نیز از مردم بیعت می گرفتند؛ مثلاً پیامبر اسلام(صل الله علیه و اله و سلم)، در غدیر خم نسبت به حضرت علی(علیه السلام) از مردم بیعت گرفتند و فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، بعد دستور دادند که همگان بر قبول ولایت و وفاداری نسبت به آن با امیرالمؤمنین(علیه السلام) بیعت کنند، به نقل تاریخ سه شبانه‌روز طول کشید تا همگان توانستند با علی(علیه السلام) بیعت کنند؛ حتی خانم‌ها هم با قرار دادن دستشان در ظرف آبی با آن حضرت بیعت کردند و یا پیامبر فرمود:  «سلّموا عَلی عَلیّ بأمیرالمؤمنین (بامره المؤمنین)؛  به حضرت علی به عنوان امیرالمؤمنین سلام دهید». گاهی وقت‌ها پیامبر یا امام، نسبت به امام بعدی، از افراد عهد و پیمان خصوصی و عمومی می‌گرفتند. جالب اینکه گاهی هم برای خودشان از مردم عهد و پیمان و بیعت می گرفتند؛ مثلا پیامبر اسلام(صل الله علیه و اله و سلم) از مسلمانان همراه خویش بیعتی گرفت که بعدها «بیعت رضوان» نامیده شد. ائمه(علیهم السلام) هم برای امامت خودشان از مردم بیعت مجدد می‌گرفتند یا متذکر بیعت گذشته می‌شدند. روایاتی که «انشدکم الله» دارد به این موضوع برمی‌گردد. حضرت علی(علیه السلام) چند بار متذکر بیعت می‌شوند؛ امام حسین(علیه السلام) نیز یک سال پیش از واقعة عاشورا در مِنی، یادآور بیعت می‌شود و وقتی امام حسین(علیه السلام) و حضرت علی(علیه السلام) از مردم می‌خواهند و جواب نمی‌دهند، آنها را نفرین می‌کنند. «انشدکم الله»، شما را به خدا قسم می‌دهم که شما نبودید که پیامبر فرمود: «اولی بکم من انفسکم»؟ چهار پنج تا از صحابة پیامبر(صل الله علیه و اله و سلم) می‌گویند ما پیرمرد شدیم و یادمان نمی‌آید که حضرت آنها را نفرین می‌کند. این نکته مهم است که گاهی وقت‌ها امام، جامعه را به آن بیعت  با خود  متذکر می‌شود.
بنابراین با نزدیک شدن  به ایام نهم ربیع‌الاول، آغاز امامت یگانه منجی عالم بشریت و سخن از بیعت با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ برای کسی احساس غریبی پیش نیاید؛ زیرا تجدید عهد و بیعت برای جریان امامت امام(علیه السلام) چیز عجیبی نیست.



<   <<   6   7   8   9   10   >>   >