کلام اول سلام

بخش های وبلاگ

مطالب خواندنی

.:: کپی برداری از مطالب این سایت تنها با ذکر نام و لینک منبع مجاز می باشد ::. 

تحریمهایى که علیه ملّت ایران به کار برده شده، عمدتاً ناشى از کینه‌ورزى استکبارى آمریکا است؛

کینه‌ى آمریکایى مثل کینه‌ى شترى [است‌].

 بنا دارند بر اینکه بر ملّت ایران فشار بیاورند به امید اینکه شاید بتوانند ملّت ایران را تسلیم کنند؛ اشتباه میکنند؛ ملّت ایران با فشار، تسلیم هیچ‌کس نخواهد شد. شما این ملّت را نشناخته‌اید؛ این [ملّت‌] ملّتى است که به حول و قوّى الهى میتواند فشارها را تحمّل کند و تهدید شما و فشار شما را براى خودش تبدیل کند به فرصت؛ این کار را به توفیق الهى ملّت ایران خواهد کرد. 1392/08/29

 

پوستر / کینه آمریکایی = کینه شتری
دریافت سایز اصلی پوستر



موضوع خیلی ساده است دو مقدمه و یک نتیجه
مقدم 1) معاهده امضا کردیم که بسیاری از فعالیت های هسته ای را تعطیل کنیم از آنطرف هم تعداد اندکی از تحریم ها برداشته شده و تحریم جدید وضع نشود
مقدم 2) آمریکایی ها از یک سو تهدید بسیار جدی کرده اند که اگر ایران معاهده را نقض کند با ایران وارد جنگ می شوند و از سویی شروع به نقض تعهداتشان کرده اند.

نتیجه:
دوراه داریم
الف) یکطرفه به معاهده ادامه بدهیم درحالی که هیچ تضمینی نیست که آمریکا و غرب به تعهداتش جامع عمل بپوشاند که معنایش باخت است
ب) از معاهده خارج بشویم که نتیجه اش می شود جنگ و لذا باز هم باخته ایم
و اینطور می شود که در هر صورت ما بازنده این معاهده خواهیم بود

اما ملت ایران یک بُرد بسیار چشم گیر را تجربه کرد و آن برد همان پیش بینی مقام معظم رهبری است مبنی بر اینکه آن افرادی که فکر می کنند  مذاکره با آمریکا می تواند دردی از کشور ما دوا کند متوجه تو خالی بودن این دولت استعماری بشوند و چه زیبا در جمع دانشجویان و دانش آموزان در مورخ 92/8/12 فرمودند:

بنده هم اوّلِ امسال در مشهد مقدّس در سخنرانى گفتم [که‌] مذاکره در موضوعات خاص اشکالى ندارد؛ منتها گفتم من اعتماد ندارم، خوشبین نیستم به مذاکره، لکن میخواهند مذاکره کنند، بکنند؛ ما هم به اذن‌الله ضررى نمیکنیم.
یک تجربه‌اى در اختیار ملّت ایران است - که حالا من مختصراً عرض خواهم کرد - این تجربه ظرفیّت فکرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربه‌اى که در سال 82 و 83 در زمینه‌ى تعلیق غنى‌سازى انجام گرفت، که آن‌وقت تعلیق غنى‌سازى را در مذاکرات با همین اروپایى‌ها، جمهورى اسلامى براى یک مدّتى پذیرفت. خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنى‌سازى، امید همکارى از طرف شرکاى غربى مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیارى را - که البتّه به‌نحوى تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولین ما قبول کردند - آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانى بگویند خب یک ذرّه شما عقب‌نشینى میکردید، همه‌ى مشکلات حل میشد، پرونده‌ى هسته‌اى ایران عادى میشد. آن تعلیق غنى‌سازى این فایده را براى ما داشت که معلوم شد با عقب‌نشینى، با تعلیق غنى‌سازى، با عقب افتادن کار، با تعطیل کردن بسیارى از کارها مشکل حل نمیشود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگرى است؛ این را ما فهمیدیم، لذا بعد از آن شروع کردیم غنى‌سازى را آغاز کردن. امروز وضعیّت جمهورى اسلامى با سال 82، زمین تا آسمان فرق کرده؛ آن روز ما چانه میزدیم سرِ دو، سه سانتریفیوژ، [ در حالى که‌] امروز چندین هزار سانتریفیوژ مشغول کارند. جوانهاى ما، دانشمندان ما، محقّقین ما، مسئولین ما همّت کردند، کارها را پیش بردند. بنابراین از مذاکراتى هم که امروز در جریان است، ما ضررى نخواهیم کرد. البتّه بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجه‌اى را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌اى است و پشتوانه‌ى تجربى ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادى ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد. ما از مسئولین خودمان که دارند در جبهه‌ى دیپلماسى فعّالیّت میکنند، کار میکنند، قرص و محکم حمایت میکنیم، امّا ملّت باید بیدار باشد، بداند چه اتّفاقى دارد مى‌افتد [تا] بعضى از تبلیغاتچى‌هاى مواجب‌بگیر دشمن و بعضى از تبلیغاتچى‌هاى بى‌مزدومواجب - از روى ساده‌لوحى - نتوانند افکار عمومى را گمراه کنند. 

چگونه معاهده ژنو بازی دو سر باخت برای ایران شد



دوستی می گفت عید غدیر رو که رد کردی، یواش یواش پیرهن مشکیت رو آماده کن که دیگه محرم آمدنی شده ...
دیگه سیاهی های حسینیه قلبت رو آمده کن که باید زیر سایه کتیبه ها بشن عذا دار حسین ...
دیگه باید به سینت بگی مهر همه بیرون! که حسینیه قلبم می خواهد صاحب اصلیش را مهمانداری کند  ...
آری؛ این صدای تپش قلبم نیست / درحسینهء دل سینه زنی ست ...
اندکی دیگر صدای زنگ قافله ای در صحرای نینوا خواهد پیچید ...
اندکی دیگر کسی خواهد گفت اعذوا بالله من الکرب و بلا ...
اندکی دیگر سه ساله ای ندای من الذی ایتمنی سر خواهد داد ...
اندکی دیگر ...
اندکی دیگر ...
اندکی دیگر ...

از داغ حسین (ع) اشک نم نم داریم
در خانه سینه تا ابد غم داریم
پیراهن و شال مشکی آماده کنید
ده روز دگر تا به محرم داریم

*****
دختری از کوفیان در انتظار گوشواره
این طرف خون می چکد از گوش های یک سه ساله
آن طرف مِی می خورند از شادی نا مردمیشان
این طرف ساقی لشکر در میان آب تشنه
آن طرف در خیمه ها اندر هوای بزم و شادی
این طرف اندر بیابان عرق سوز و آه  و ناله
آن طرف در خیمه ها گل کرده بحث تیر و خنجر
این طرف اندر کنار گاهواره مادری گریان و خسته
می کشند فریاد تکبیر آن طرف این قوم کافر
می کشد از خیمه های شاه دین آتش زبانه
در میان دود و آتش در میان خاک صحرا
بوته های یاس گلگون در میان تازیانه
می رسد هر جا ندای عمه جان دریاب ما را
مانده زینب یکه و تنها میان باغ لاله
آتش دامان طفلی شعله ور می گشت اما
بی مهابا آمد آن کوفی زد او را بی بهانه
کوفیان با نام حیدر دشمنی دارند، مردم
در میان کوفیان مانده، "علی" با دست بسته

شنبه 5/12/1385
خوابگاه دانشگاه



چند روز قبل از اعلام نتیجه مذاکرات ژنو و امضای معاهده ژنو بود که رهبری معظم در سخنانی برای چندمین بار تذکر دادند که آمریکایی ها قابل اعتماد نیستند و به آنها نباید اعتماد کرد اما متاسفانه عده ای شاید تجربه چندانی از این عهد شکنی آمریکایی ها نداشتند به آن معاهده (که در مورد مفادش بحث زیادی دارم اما فعلا مجال بحث در مورد آن نیست) تن دادند. اما به فاصله چند روز پس از این اتفاق که آن را مبارک و میمون می پنداشتند غربی ها شروع به عهد شکنی کرده و ابتدا با سخنان ناشایست مفاد معاهده را زیر سوال بردند و سپس با اعمال تحریم های جدید توسط اتحادیه اروپا این قابل اعتماد نبودن را بیش از پیش به منصه ظهور گذاشتند. اما اوج این عدم پایبندی به عهد و پیمان در سخنان چند روز پیش اوباما و کری در جمع صهیونیست ها به وقوع پیوست و طی آن رسما با کلیت دانش هسته ای ما مخالفت کردند و اوباما کار را به جایی رساند که گفت اگر بتواند پیچ و مهره های تشکیلات هسته ای را از هم باز می کند. اما آنچه فکر می کنم ضربه نهایی را به اعتماد باقی مانده دولت مردان ایران نسبت به آمریکایی ها وارد کند اعلام تحریم 19 شرکت و فرد ایرانی توسط دولت آمریکا، یعنی همان کسانی که معاهده ژنو را امضا نمودند، می باشد. که طی آن به صراحت بند 1 معاهده را با طرزی بسیار ظریف نقض کردند. البته می دانیم که تحریم های جدید با بهانه ای غیر از هسته ای انجام شده اما باید توجه داشت که اینها نشانه از غیر قابل اعتماد بودن آمریکاست و موید این کلام رهبری که در جمع دانش آموزان و دانشجویان در روز 92/8/12 بیان فرمودند: 
اگر یک روزى هم مسئله‌ى هسته‌اى حل شد - فرض کنید جمهورى اسلامى عقب‌نشینى کرد؛ همان‌که آنها میخواهند - خیال نکنید مسئله تمام خواهد شد؛ نه، ده بهانه‌ى دیگر را به‌تدریج پیش میکشند: چرا شما موشک دارید؟ چرا هواپیماى بدون سرنشین دارید؟ چرا با رژیم صهیونیستى بدید؟ چرا رژیم صهیونیستى را به رسمیّت نمى‌شناسید؟ چرا از مقاومت در منطقه‌ى به قول خودشان خاورمیانه حمایت میکنید؟ و چرا؟ و چرا؟ و چرا؟ مسئله این نیست که اینها سرِ قضیّه‌ى هسته‌اى با جمهورى اسلامى اختلاف پیدا کرده باشند؛ نه، تحریم آمریکا از اوّل انقلاب شروع شد، روزبه‌روز هم بیشتر شده است، تا امروز که خب به نقطه‌ى بالایى رسیده.1392/08/12 
 و شاید یادآوری این بخش از بیانات ایشان در همان جمع هم خالی از لطف نباشد که هر کس و هر دولتی به آمریکا اعتماد کرد و عهد و پیمان آنها را پذیرفت ضرر کرده و ما نیز اگر بپذیریم ضرر خواهیم کرد: 
این رویکرد استکبارى که آمریکایى‌ها دارند و از ده‌ها سال پیش تا امروز هم ادامه دارد، موجب شده است که در ملّتهاى دنیا یک احساس بى‌اعتمادى و بیزارى نسبت به دولت آمریکا به‌وجود بیاید؛ این مخصوص کشور ما نیست؛ هر ملّتى به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّى آن کسانى که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکایى‌ها اعتماد کرد؛ براى اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیس‌ها نجات بدهد، به آمریکایى‌ها متوسّل شد؛ آمریکایى‌ها به جاى اینکه به دکتر مصدّق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیس‌ها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتاى 28مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم‌] خورد؛ حتّى کسانى که با آمریکا میانه‌شان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربه‌اش را خوردند. روابط رژیم طاغوتى سابق با آمریکا خیلى صمیمى بود، در عین حال زیاده‌خواهىِ آمریکا آنها را هم به ستوه آورده بود؛ همین کاپیتولاسیونى را که گفتیم - مصونیّت قضائى مأمورین آمریکا - تحمیل کردند بر آنها؛ آنها هم پشتوانه‌اى جز آمریکا نداشتند، مجبور شدند قبول کردند.
 ملّتها و حتّى دولتها به آمریکا بى‌اعتمادند به خاطر همین رفتار و رویکردى که در سیاست آمریکایى‌ها هست. هرکسى اعتماد کرد به آمریکا، ضربه‌اش را خورد؛ لذا امروز در میان ملّتها شاید بشود گفت منفورترین قدرتهاى دنیا آمریکا است. اگر یک نظرسنجى عادلانه و سالمى در دنیا بین ملّتها انجام بگیرد، گمان نمیکنم نمره‌ى منفى هیچ دولتى به پاى نمره‌ى منفى دولت آمریکا برسد؛ در دنیا امروز وضع اینها این‌جورى است؛ میشنوید دیگر حرفهایى که اروپایى‌ها امروز دارند علیه آمریکایى‌ها میزنند. خب، بنابراین مسئله‌ى ستیزه‌ى با استکبار و روز ملّى استکبارستیزى یک مسئله‌ى اساسى است، یک مسئله‌ى برخاسته‌ى از تحلیل درست و حرف درست است. و شما جوانهاى عزیز و میلیونها جوانى که در سرتاسر کشور هستند، مثل شما دانشجو و دانش‌آموزند، باید تحلیل درستى داشته باشید از این قضایا. خب، جوانِ اوّلِ انقلاب احتیاج به تحلیل نداشت و تحلیل نمیخواست، همه‌چیز برایش روشن بود، چون همه‌چیز را خودش به چشم خود دیده بود؛ حضور آمریکایى‌ها را، قساوت آمریکایى‌ها را، ساواکِ دست‌آموزِ آمریکایى‌ها را، امّا امروز شما باید فکر کنید، تحلیل کنید، دقّت کنید؛ صِرف [گفتن با] زبان نباشد؛ معلوم باشد چرا ملّت ایران با استکبار مخالف است؛ چرا با رویکردهاى ایالات‌متّحده‌ى آمریکا مخالف است؛ این بیزارى ناشى از چیست؛ این را جوانِ امروز بایستى بدرستى و با تحقیق بفهمد. 



قبل از هر چیز بگویم که ایجاد این پست برای آشنایی با عمق انحراف فرقه منحرف وهابیت بود و بیشتر از همه تاکیدم روی فتواهایی است که این مفتی داده است
مطلب بعد هم اینکه نمی دانم چرا وقتی تصویر او را می بینم یاد دجال می افتم و روایات در آن زمینه البته قضاوت نکردم و فقط احساسم را بیان کردم

عبد العزیز بن عبد الله بن محمد بن عبد اللطیف آل الشیخ، از نوادگان عبدالوهاب، موسس فرقه وهابیت است و از سوی شاه عربستان به مقام مفتی عام و اعظم وهابیون عربستان سعودی و رئیس هیات کبار علما عربستان منصوب شده است
او سردسته صادرکنندگان فتواهای عجیب و مشکوک مفتی های وهابی است و ممانعت از هر نوع حرکت و تفکر مضر برای رژیم صهیونیستی، ویژگی اساسی تمام فتواهای او است.
عبد العزیز بن عبد الله، نه تنها قیام امام حسین (علیه السلام) علیه یزید را حرام می داند، بلکه برپایی تظاهرات و یا انتقاد از حاکمان فعلی سعود را نیز حرام و بدعت در دین دانسته است.
او پس از احساس خطر از بیداری جوانان عربستانی، فتوا داد که تظاهرات در زمان پیامبر وجود نداشته و بدعت است. اگر هم سیاستمداران، فاسد باشند، این خداست که حق دارد از آنها بازخواست کند و اگر صلاح بداند حکومت را از آنها می گی
این شیخ سال پیش فتوا داد که همه کلیساهای عربستان باید ویران شوند و امسال نیز، دستور داد تمام مجسمه ها و تزئینات میادین شهرها نابود شوند.
او کمک به حزب الله لبنان و دعا برای آنان را حرام می داند، اما دشنام و ناسزا به دولت سوریه را واجب کرده است.
برخی فتواهای دیگر عبد العزیز بن عبد الله بن محمد:
عمر بن عبدالعزیز آل شیخ، فرزند مفتی اعظم عربستان جشن ملی عربستان حلال، جشن و تبریک میلاد پیامبر حرام.
راهپیمایی برای دفاع از پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان توهین نشریات و شخصیت های غربی به پیامبر، حرام!
شعار علیه آمریکا حرام، حمله به شیعیان واجب.
راهپیمایی برای حمایت از مردم غزه و فلسطین حرام.
فروش لباس زیر زنانه توسط زنان حرام.
سجده فوتبالیستها بعد از گل زدن مکروه.
وی در مصاحبه با روزنامه سعودی المدینه گفت: جشن گرفتن برای میلاد پیامبر بدعتی بی اساس است.
من هیچ سابقه ای درباره جشن گرفتن برای تولد در سنت رسول خدا ، شیوه خلفای راشدین و ائمه هدایت نمی شناسم و برهمین اساس جشن میلاد پیامبر حرام است.
او همچنین در برنامه زنده ای که از ماهواره المجد عربستان پخش می شد در پاسخ سوالی در رابطه با یزید و قیام امام حسین علیه السلام این چنین پاسخ داد:
«زمان پرداختن به این امور گذشته و سپری شده است . آنها گروهى بودند که درگذشتند، هر کار نیک و بدی کردند براى خود کردند و شما هم هر چه کردید براى خود خواهید کرد و مسئول کار آنها نخواهید بود.
بیعت یزید بن معاویه، بیعتی شرعی است که در زمان پدرش معاویه از مردم گرفته شد و مردم هم بیعت کرده و به این بیعت گردن نهادند. امّا هنگامی‌ که معاویه از دنیا رفت حسن و حسین بن علی (علیهماالسلام) و ابن زبیر از بیعت با او خودداری کردند و به خطا رفتند!
چون بیعت با یزید بیعتی شرعی بود و این بیعت در زمان زندگی پدرش معاویه و در مقابل چشم مردم گرفته شده بود. ولی خداوند در آنچه مقدر می فرماید حکیم و علیم است، آن امت‌ها هم بنا به تقدیر خداوند در گذشتند و از دنیا رفتند.
شما را به خدا قسم! من دوست ندارم این مطالب را از من نقل کنید. این‌ها مسائلی است که گذشته است. تاریخ هم در باره این مطالب به شکل‌های مختلف حکایت نموده است. ولی به هر شکل این‌ قضایا گذشته و تمام شده ... یزید و حسین (علیه السلام) بیش از هزار و اندی سال است که از دنیا رفته‌اند ...
ولی به عقیده من بیعت یزید بن معاویه بیعتی شرعی بوده! و حسین (علیه السلام) را نصیحت کرد‌ند که از مدینه به طرف عراق نرود، او را نصیحت کردند که بیعت کند ولی او نپذیرفت. ابن عباس و ابن عمر و فرزدق و بسیاری از صحابه او را از رفتن به عراق بر حذر داشته و به او گقتند که: رفتن به عراق به مصلحت او نیست. ولی حسین (علیه السلام) این نصیحت‌ها را نپذیرفت... و خدا هم هر ‌آن‌چه مقدر فرموده بود انجام شدو...
ولی با این وجود ما برای حسین (علیه السلام) از خداوند درخواست رضایت کرده و برای او عفو و بخشش را خواستاریم. و مقدرات الهی حکمت‌هایی دارد که ما از آن آگاه نیستیم ...
اصلاً فائده نقل این مطالب چیست؟ حسین (علیه السلام) هر اشتباهی کرده برای خود کرده...
عقیده اهل سنت و جماعت این است که واجب است تا به فرامین کسی که مورد بیعت قرار گرفته و مردم حول محور او جمع شده‌اند گوش فرا داده شده و از او پیروی شود.
قیام و سرکشی علیه او نیز حرام است و از همین‌رو خروج و قیام حسین (علیه السلام) علیه یزید حرام بود.
پس از خشم مسلمانان جهان از انتشار فیلم موهن به ساحت پیامبر اسلام (ص)، این مفتی وهابی تصریح کرد: انتشار فیلم توهین آمیز علیه پیامبر اسلام (ص) به ایشان و دین اسلام ضرری نمی رساند. تنها کسانی که در تظاهرات مسلمانان در برخی کشورهای اسلامی متضرر شدند، سفارتخانه های آمریکا و برخی هم پیمانان آن بوده اند.
فروش لباس زیر زنانه توسط زنان حرام!
آل شیخ در مخالفت با نظر وزارت کار عربستان اعتراض خود را با کارکردن زنان در فروشگاه های لباسهای مخصوص زنان (لباس زیر) ابراز داشت.
وی در توجیه این فتوای عجیب گفته است : زنان امانتی در گردن ما هستند و به همین سبب ایشان را در غیرکارهای که مختص ایشان هست به کار نخواهیم گرفت
پرداخت «فطریه نقدی» حرام!
آل الشیخ که معتقد است، قیام عاشورا هزار سال پیش سپری شده و گذشته و نباید امروز مطرح شود، در سایر موضوعات، فقط به هزار سال پیش استناد می کند و معتقد است همه امور عصر حاضر نیز باید بر اساس هزار سال پیش انجام شود.
او فتوا داده که پرداخت فطریه به صورت نقدی جایز نیست و مردم باید مثل زمان صدر اسلام، خرما و جو فطریه بدهند.
وی در این باره گفت: احادیث و روایات موجود از حضرت محمد مصطفی(ص) نشان می دهد که ایشان به ما دستور داده فطریه خود را از خوراک و طعامی مانند برنج، کشمش و غیره پرداخت کنیم. بنابراین می بینیم که در زمان پیامبر (ص) نیز هیچ گاه فطریه به صورت نقدی پرداخت نمی شد از همین رو می توان گفت که پرداخت نقدی فطریه مخالفت با سنت رسول الله (ص) است و بدعت به شمار می رود. هر فرد مسلمانی باید از شریعت خداوند متعال پیروی کند و مخالفت با آن بدعت به حساب می آید.



در جریان سفر آقای روحانی به نیویورک بود که یک خبر رسانه ها را شوکه کرد و آن اینکه آقای روحانی با اوباما تماس تلفنی داشت و حدود 2 دقیقه بعد از این تماس بود که اوباما با ژستی سرشاز از پیروزی و موفقیت پشت تریبون رفت و در کنفرانسی مطبوعاتی که از قبل تدارک آن دیده شده بود این خبر را رسانه ای کرد تا اینجای کار را به فال نیک می گیریم (هرچند انتقاد هایی در این مورد هست همانطور که خود آقای ظریف در این خصوص گفتند که این تماس ناصحیح بوده) اما موج خبری بعدی را خانم سوزان رایس به راه انداخت و آن یک جمله بود: "این تماس به درخواست طرف ایرانی برقرار شده است" جمله ای که در شبکه عظیم رسانه ای صهیونیستی غرب مکرر تکرار شد و بدل به سونامی تبلیغاتی علیه ملت ایران گردید. البته طرف ایرانی نیز سعی کرد با استفاده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی و نیز برخی اعتراض های اندک در عرصه بین الملل به این اقدام (که دولت آن را غلط می خواند) اعتراض کنند اما کار از کار گذشته بود و افکار عمومی همه دنیا ایران را در موضع ضعف پنداشتند و این اولین خیانت آمریکا در حق این دولت (اعتدال) بود. بنده امید داشتم که دولت مردان از این خیانت درس بگیرند و دیگر به این استعمار گران اعتماد نکنند اما صد افسوس که با دیگر اعتماد کردند و در جریان مذاکرات پیشنهاد دادند و پذیرفتند که مذاکرات محرمانه باشد حال آنکه با گذشت اندک زمانی محتوای مذاکرات از طریق همان ها که قول محرمانه بودن داده بودند به اطلاع سران رژیم صهیونیستی رسیده و ایشان نیز در دشمنی آشکار محتوای مذاکرات را با رنگ و لعابی که دوست داشتند و تفسیر و توضیحات خودشان منتشر کردند و دوباره این ایران بود که در این جنگ رسانه ای شکست خورد و از اعتماد بیجایش به این روباه صفتان صدمه دید

حال سوال اصلی اینجاست که آیا باز هم قرار است به کشور هایی که بار ها طی تاریخ بی اعتماد جلوه کرده اند و لااقل دوبار طی چند روز گذشته در حق دولت تدبیر و امید خیانت کرده اند؛ اعتماد کنیم؟ هزینه این اعتماد های بیجا را چه کسی باید بدهد؟ و ده ها سوال دیگر 
اما از آنجا که حسن ظن به دولت داریم یک حدیث را به ایشان هدیه می کنیم و آن اینکه 

 مومن از یک سوراخ دو بار نیش نمیخورد

 



در دورانی از تاریخ اسلام برخی از خلفا برای انحراف مذهب حقه تشیع دستور دادند تا احادیث جعلی زیادی توسط ادبا و جاعلان حدیث تولید و به جامعه تزریق شود اینجا بود که برخی از علما برای مقابله با این دشمنی آشکار دست به تالیف کتبی زدند که در آن به جمع آوری احادیث موجود پرداختند تا راه برای جعل احادیث جدید بسته شود. از جمله این علما، علامه مجلسی بود که در کتاب 110 جلدی بحار الانوار سعی نمود تا تمام احادیث موجود در آن زمان را جمع آوری کند تا راه برای جعل احادیث جدید تر بسته شود.
این روز ها که نقل های بسیار شگفت انگیز از سایت جناب آقای هاشمی رفسنجانی دیده می شود به ذهن اینگونه متبادر می شود که ای کاش کسی پیدا شود و تمام این نقل قول های ممکن رو جمع آوری کند تا اگر در آینده باز هم کسانی خواستند مطالبی را به امام خمینی ره نسبت دهند ملاک و میزانی برای سنجش وجود داشته باشد.
راستی یادمان باشد امام خمینی در وصیت نامه الهی سیاسی خود چنین آورده اند:
 "اکنون که من حاضرم، بعض نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست مگر آن‌که صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم." 

به داد اندیشه های امام خمینی برسید

 



مدتی است که دستگاه دیپلماسی کشورمان سعی دارد با تایید وقوع هلوکاست خود را از مواضع دولت قبل فاصله داده و سعی کند فشار و مخالفت لابی صهیونیست را بر افکار عمومی علیه ایران کاهش دهد. در این راستانظر رهبر انقلاب در مورد افسانه هولوکاست دیروز آقای ظریف در مصاحبه با شبکه ABC آمریکا (+) در پاسخ به اینکه آیا هولوکاست افسانه است یا خیر گفتند "خیر، هولوکاست افسانه نیست. هیچ کس درباره افسانه صحبت نمی کند." و زمانی که مجری به سخنان مقام معظم رهبری اشاره کردند (در سایت ایشان) آقای ظریف گفتند که این اتفاق اشتباه در ترجمه است. بنده هم برای روشن شدن ایشان سعی کردم با استناد به سایت معظم له جملاتی که تاکید بر افسانه و جعلی بودن هولوکاست دارد را استخراج و در ادامه بیاورم. امید وارم که آقای ظریف و دستگاه دیپلماسی در موضع گیریشان تجدید نظر داشته باشند.

1) امروز در بسیارى از کشورهاى غربى کسى جرأت ندارد که واقعه‌ى مجهول‌الحال هولوکاست را زیر سؤال ببرد. (بیانات در دانشگاه علوم دریایى امام خمینى نوشهر - 1391/06/27 +)

2) در یک کشورى کسى به افسانه‌ى هولوکاست اعتراض میکند، میگوید من قبول ندارم؛ او را زندان مى‌اندازند، محکومش میکنند که چرا یک حادثه‌ى پندارىِ تاریخى را انکار میکنى! حالا گیرم پندارى هم نباشد - واقعى باشد - خیلى خوب، انکار یک حادثه‌ى واقعىِ تاریخى مگر جرم است؟ اگر براى کسى روشن نشد، ثابت نشد و او انکار کرد یا حتّى در آن تردید کرد، او را بیندازند زندان! الان در کشورهاى مدعى تمدن در اروپا قضیه این است: اگر کسى اعتراض کند، تردید کند، قبول نداشته باشد، دادگاه‌ها محکومش میکنند ( بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى‌ 1390/12/18 +)

3) عدم تحمل رسانه‌های غربی و صهیونیستی و دولتهای حامی صهیونیزم در برابرِ حتی طرح سؤال و تحقیق درباره هولوکاست که بهانه‌ی غصب فلسطین بود، یکی از نشانه‌های این تزلزل و ابهام است. (بیانات در چهارمین کنفرانس حمایت از ملت فلسطین 1387/12/14 +)

امیدوارم دیپلمات های کشورمان بیشتر از پیش دقت نموده و نظرات شخصی خود را عمدا و یا سهوا به رهبری معظم نسبت ندهند. 



اول بگویم نه در موضع دفاع از احمدی نژاد هستم و نه در موضع دفاع از هیچ کس دیگر صرفا می خواهم عده ای که یا خواب هستند و یا از ترس سکوت اختیار کرده اند را بیدار کنم
یادم می آید اولین یا شاید یکی از اولین موضوعاتی که نام آقای اسفندیار رحیم مشایی را بر سر زبان ها انداخت  یک جمله بود و آن این که «ما با مردم [فلسطین اشغالی] اسرائیل دوست هستیم» (+) یادم می آید آن زمان کم مانده بود عده ای از نمایندگان مجلس کفن بپوشند و بریزند توی خیابان تا وی را اعدام انقلابی کنند. موضوع حرف های این آقا (که من هم با بسیاری از موضع گیری هایش مخالف هستم) شده بود نقل تمام مجلس ها تا حدی که تمام ائمه جمعه کشور در نماز های جمعه به آن ها می پرداختند. اما مدتی است که وزیر نسبتا محترم امور خارجه افاضاتی در جلسات مختلف داشته اند که ضمن آن یک وهم که به عنوان واقعه تاریخی مطرح شده را صراحتا تایید و محکوم می کنند و متاسفانه تمامی نمایندگانی که قرار بود اصولگرا باشند و ائمه محترم جمعه در مقابل آن سکوت کرده اند. و اندک افرادی هستند که موضعی نه چندان شفاف و روشن اتخاذ می کنند.
ظریفی که یک توهم تاریخی به نام هولووکاست را صحی می دانستقطعا همانطور که رهبری معظم نماز جمعه مورخ 29 شهریور 1387 فرمودند این حرف آقای مشایی کلامی ناصیحی بود اما همان طور که در همان روز تاکید می کنند این همه هجمه به این موضع؛ اصلی کردن یک موضوع فرعی و افراط است اما این نوع انفعال در مورد دوم نیز تفریط است. نمی دانم چه شده که محافظه کاری سیاق امروزی برخی از افراد شده اما امیدوارم اگر خواب هستند بیدار شده و  با برخوردی مدبرانه با این موضوع مانع از انتشار چنین وهمیاتی در کشور شوند. یادمان باشد که توهمی به نام هولوکاست بود که سبب ایجاد و ادامه حیات رژیم صهونیستی شد. توهمی که سالهاست نمی گذارند کوچکترین بحثی در مورد آن شکل بگیرد. و حتی حاظر نشدند به دو سوال احمدی نژاد در این حوزه پاسخ بدهند. دو سوال منطقی که می توان در هر موضوع تاریخی بدان پرداخت و پاسخش را مشخص کرد در پایان برای آنکه مطمئن شوم آقایانی که واقعا در خواب هستند بیدار شده اند دو جمله ای که اخیرا آقای ظریف فرموده اند را باز گو می کنم. 

1) مردی که هولوکاست را نفی می‌کرد رفته است (روز نامه بهار مورخ  16 شهریور 1392 به نقل از صفحه شخصی آقای ظریف در توئیتر)
2) کشتار یهودی ها توسط نازی ها را هم محکوم کرده همانطور که کشتار و سرکوب فلسطینی ها توسط صهیونیست ها را محکوم می کنیم (سایت مشرق + به نقل از تسنیم)

یادمان نرود آنکه هلوکاست و تمام ماهیت رژیم صهیونستی را انکار می کرد امام خمینی بود.

راستش ناخود آگاه به یاد این بخش از نهج البلاغه افتادم

ای کوفیان!
شما مرا گرفتار سه چیز و دو چیز ساخته اید:
کرید با گوش شنوا،
لالید با زبان گویا،
و کورید با چشم بینا.
نه هنگام رویارویی با دشمن آزادمرد راستین هستید،
و نه زمان مصیبت و گرفتاری برادران مورد اعتماد!
دستتان خالی باد،
که به شتران بی ساربانی می مانید،
که هرگاه از یک سو جمعشان می کنند از سوی دیگر پراکنده می شوند.
به خدا سوگند با شناختی که از شما دارم گویا می بینم که اگر نبرد سخت شود،
و آتش جنگ زبانه کشد فرزند ابی طالب را رها خواهید کرد آنسان که زن به وقت زایمان نوزادش را رها می کند.
من یقینا بر اساس دلیل روشنی از جانب پروردگارم،
و راه مستقیم پیامبرم گام بر می دارم،
و بی تردید در راه روشنی حرکت می کنم که آن را از میان راه های گوناگون یافته و برگزیده ام.
نهج البلاغه خطبه97  بند2

__________________
پی نوشته
متن فرمایش رهبری در نماز جمعه مورخ 29 شهریور 1387:
یک نفر پیدا میشود درباره‌ى مردمى که در اسرائیل زندگى میکنند، اظهار نظرى میکند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطى است. اینى که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم! سیاهىِ لشگرِ عناصر صهیونیسم، همین‌هایند. این موضع نظام است، این موضع انقلاب است، موضع مردم است. حالا کسى حرف اشتباهى میزند، عکس‌العملهائى هم در مقابل آن نشان داده میشود. خوب، مسئله را باید تمام کرد. - این التهاب‌آفرینى است. حرفى بود، گفته شد و اشتباه بود و تمام. موضع دولت جمهورى اسلامى هم این نیست این را نباید وسیله‌ى التهاب قرار داد. من خواهش میکنم از همه، اینجور مسائل کوچک و مسائل جزئى را وسیله‌اى قرار ندهند براى اینکه مدتى جریان‌سازى و مسئله‌آفرینى در سرتاسر کشور بشود؛ سر قضیه‌اى پوچ. موضع نظام هم معلوم است. تمام شد. 



اجازه بدهید نوشته را با یک داشتان آغاز کنم.
دوستی تعریف می کرد روزی پادشاهی را برکنار کرده بودند و قرار بود پادشاه دیگر بر سر کار بیاید. پادشاه مخلوع سه پاکت نامه که روی آنها شماره 1 تا 3 نوشته شده بود را به پادشاه جدید داد و گفت هر زمان به مشکلی برخوردی پاکت 1 را باز کن و راه حل آن را اجرا کن مشکلت حل می شود و اگر باز هم با نارضایتی مواجه شدی پاکت دوم را باز کن و راه حلش را عمل کن و اگر باز هم با مشکل مواجه شدی پاکت سوم را عمل کن.
بعد از مدتی مردم در اثر مشکلات شروع می کنند به نارضایتی و آشوب تا حدی که پادشاه تازه بر تخت نشسته از آرام کردن اوضاع نا امید شده و به یاد پاکت های پادشاه مخلوع می افتد. پاکت اول را باز می کند و می بیند نوشته شده «به مردم بگو پادشاه قبل خیانت های زیادی به شما کرده و اوضاع کشور بسیار نا مناسب است همه چیز بهم ریخته و خلاصه تا می توانی مشکلات را به گردن من [پادشاه مخلوع] بیانداز» پادشه تازه کار نیز چنین می کند و از مردم می خواهد که صبر داشته باشند که او بتواند خیانت های قبلی ها را اصلاح کند و برخی از مشکلات حل نماید. این شیوه موثر واقع شده و تا چند ماهی مردم را به خود مشغول می دارد. اما از بد روزگار دوباره مردم نمی توانند تحمل کنند و آشوب ها دوباره آغاز می شود. پادشاه هم به سراغ نامه دوم می رود و می بیند که در آن نوشته شده «به مردم بگو در حال تغییرات وسیع هستم، باید کل امور را از ابتدا برنامه ریزی کنیم، باید همه چیز را از پایه باز سازی کنیم و خلاصه با قول تغییرات وسیع مردم را آرام کن» این بار نیز این وعده مردم را آرام می سازد و تا چند ماه سر و صدا ها آرام می شود. ولی باز هم جریانی راه می افتد و آشوب های فراوانی اتفاق می افتد و پادشاه درمانه از همه جا سراغ نامه سوم و آخرین نامه می رود و می بیند که در آن نوشته «تو هم مانند من لیاقت پادشاهی نداری سه نامه تهیه کن و آماده باش که مردم دیر یا زود تو را نیز خلع خواهند کرد»
حکایت این روز های کابینه و اطرافیان آقای روحانی هم شده حکایت نامه اول پادشاه که گفته بود تا می توانی با سیاه نمایی پادشاه قبلی مردم را آرام کن. آقای روحانی! قبول داریم که اشکالات زیادی در سیستم اداری و نیز مالی کشور وجود دارد و می دانیم که تحریم ها شرایط را سخت کرده و خلاصه همه ما می دانیم شرایط به چه گونه هست اما به نظرتان صحیح است که عده ای از نزدیکان شما این همه تخریب را به سمت رییس جمهور سابق روانه کنند؟؟ آیا 4 یا نهایتا 8 سال دیگر شما نیز در معرض همین اتهامات قرار نخواهید گرفت؟؟ آیا می دانید که اگر به همین شیوه ادامهه بدهید به زودی باید نامه دوم را هم باز کرده و آن را بخوانید. 
آقای روحانی و دوستان دلسوز ایشان! محبت بفرمایید بجای این همه سیاه نمایی که نه شایسته شماست و نه با صداقتی که وعده اش را داده بودید سازگار است؛ سعی کنید که نه در 100 روز بلکه در 300 روز کاری برای این مردم کنید که در فشار هستند. که با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمی شود. 



<   <<   6   7   8   9   10   >>   >