یه موقع هایی پیش می یاد که دلمون هوای آقا امیر المومنین (علیه السلام) رو داره، اینجور وقتا دلمون رو راهی نجف اشرف می کنیم و روبروی ایوان با صفای آقا می ایستیم و زمزمه می کنیم ...
ایوان نجف عجب صفایی دارد
حیدر بنگر چه بارگاهی دارد
در طوف حرم یوسف زهرا گوید
ایوان نجف عجب صفایی دارد
یه وقت هایی می شه که دلت هوای آقا ابی عبد الله (علیه السلام) رو داره، اون وقته که دلت رو راهی بین الحرمین می کنیم و با اذن آقا ابوالفضل رو به گند طلایی ارباب می ایستی و زیر لب زمزمه می کنی ...
یه خیابون بهشته اسمش بین الحرمینه
هر کجاش که پا می زاری جا قدم های حسینه
یه موقع هایی هم پیش می یاد که دلت هوای حرم امام رضا (علیه السلام) می کنه، اون وقته که دلت رو راهی صحن مسجد گوهر شاد می کنی در حال گریه زمزمه می کنی ...
زائری بارانی ام آقا بدادم میرسی؟
بی پناهم، خسته ام،تنهابدادم میرسی ؟
گر چه آهونیستم اماپراز دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوهابه دادم میرسی ؟
اما من سوال دارم ... دل من هوای مادر سادات رو داره ... می خوام دلم رو بفرستم کنار مزار ایشون یکی به من بگه دلم رو روانه کجا کنم؟ .... فدای اون مادری که سالهاست تنها زائر مزارش فرزند غریبش امام زمانه (علیه السلام) ...
البته بزرگان به ما یاد دادن این جور وقتا دلمون رو راهی قبرستان بقیع کنیم ... اما عزیز دلم اگه رفتی بقیع دنبال گنبد و بارگاه نگرد ... اونجا یه خرابس که چهار تا قبر غریب دل آدم رو آتش می زنه ....
ای کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
هرکجا پر میکشی تو حرم امام رضا
من کبوتر بقیعم، با تو خیلی فرق دارم
جای گنبد سرمو به روی خاکها میذارم
خونهی قشنگ تو کجا و این خونه کجا؟
گنبد طلا کجا قبرای ویرونه کجا؟
اونجا هرکی میپره طائر افلاکی میشه
تو بقیع بال و پر کبوترا خاکی میشه
اونجا خادما با زائر آقا مهربونند
اینجا زائرا رو از کنار قبرا می رونند
تو که هر شب می سوزه صد تا چراغ دور و برت
به امام رضا بگو غریب تویی، یا مادرت؟
توضیح: این پست به مناسبت سالروز تخریب بارگاه ائمه بقیع در روز هشتم شوال، سال 1343 هـ.ق به فرقه ضاله وهابیت، نوشته شده است