پيام
+
[تلگرام]
#عمربن_خطاب_ونبش_قبرحضرت_زهرا
عمربن خطاب و نبش قبر فاطمه زهرا سلام الله عليها
طبري مينويسد:
آن شبي که فاطمه سلام الله عليها را دفن کردند ؛ در بقيع چهل قبر تازه ساختند.
وقتي مسلمانان فهميدند بانو وفات کرده به بقيع آمدند . ناگاه چهل قبر در برابر خود يافتند . نتوانستند مزار بانو را از ميان ساير قبرها تشخيص دهند . ضجه هاي مردم بلند شد و همديگر را سرزنش مي کردند . مي گفتند : پيامبرتان جز يک دختر در ميان شما باقي نگذارد ، او نيز فوت کرد و دفن شد ، اما شما در وفاتش حضور نمي يابيد ، بر او نماز نمي گذاريد ، و حتي قبرش را هم نمي دانيد کجاست؟
واليان آنها[ابوبکر و عمر ] گفتند :
از زنان مومن کسي بيايد اين قبرها را بشکافد تا اورا بيابيم، بر او نماز گذاريم ، و قبرش را زيارت کنيم
اين خبر به اميرالمومنين عليه السلام رسيد . خشمگين بيرون آمد ؛آن چنانکه چشمانش سرخ شده بود
و رگ هايش برآمده بود
عباي زردي هم که در هنگامه هاي نبرد آنرا ميپوشيد ، بر دوش انداخته بود .
شمشيرش ذوالفقار را نيز بر کمر داشت
تا به بقيع وارد شد ترس در ميان مردم افتاد .
گفتند :
اين علي بن ابيطالب عليهم السلام است .با همين هيبتي که ميبينيد آمده است ، بخدا سوگند خورده که اگر حتي يک سنگ از اين قبرها جابجا شود شمشيرش را تا آخرين نفر درميانتان بيفکند.
" عمر " و همراهانش با حضرت رو به رو شدند ، عمر گفت :
چه شده ابالحسن؟ بخدا، قبرش را مي شکافيم تا بر او نماز بگزاريم.
علي عليه السلام دست بر گريبان "عمر" افکند و اورا بلند کرد ، بر زمينش کوبيد و فرمود :
سياه زاده!!! من حقم را ازترس اينکه مردم از دينشان بازگردند رها کردم ؛ اما نسبت به قبر فاطمه سلام الله عليها اگر تو ويارانت حتي سنگي از آن را پرتاب کنيد به خدايي که جان علي عليه ااسلام در دست اوست زمين را از خونتان سيراب ميکنم. اگر جانت را ميخواهي برگرد عمر !!!
ابوبکر وقتي حضرت را به اين حال ديد گفت: ابالحسن! به حق رسول خدا و به حق همان که بر عرش است رهايش کن! ما کاري را که تو نخواهي انجام نمي دهيم .
راوي گويد :
حضرت دست از او برداشت . مردم هم پراکنده شدند و ديگر به تصميم
خود بازنگشتند .
دلائل الامامه-طبري-ص46
بحارالانوار-ج43-ص171و172-ب7-ج11
طنين آرامش
96/9/15
.: ام فاطمه :.
:'(