سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کلام اول سلام

بخش های وبلاگ

مطالب خواندنی

.:: کپی برداری از مطالب این سایت تنها با ذکر نام و لینک منبع مجاز می باشد ::. 

ای پیش پرواز کبوتر های زخمی ... بابای مفقود الاثر! بابای زخمی!
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی  ... یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هر چه بابا آب می داد ... مادر نشانم عکس توی قاب می داد
اینجا کنار قاب عکست جان سپردم  ... از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی  ... خوب لا اقل حرفی بزن، مرد حسابی!
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو  ... از سیم های خاردار قاب رد شو
برگرد تنها یک بغل بابای من باش  ... ها! یک بغل برگرد، تنها جای من باش
ای دست هایت آرزوی دستهایم  ... ناز و ادایم مانده روی دست هایم
شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی  ... یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است  ... یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است!!
تنها تلاشش انتظار است و سکوت است  ... پروانه ای که توی تار عنکبوت است
امشب عروسی می کنم جای تو خالی  ... پای قباله جای امضای تو خالی
ای عکس هایت روی زخم دل نمک پاش  ... یک بار هم بابای معلوم الاثر باش

عبد الکریم زارع

بابای مفقود الاثر بابای زخمی